راه و رسم درست انتخاب كردن
تصميمگيري فرآيندي است كه بخش مهمي از زندگي ما را تشكيل ميدهد و نقش مهم و برجستهاي در سرنوشت هر انسان دارد. افراد همواره در موقعيتهاي مختلف زندگي ناگزير به انتخاب هستند. از امور كوچك و جزيي گرفته تا مسايلي بزرگ و با اهميت. برخي از تصميمگيريها بسيار ساده است و ما چندان توجهي به آنها نميكنيم اما در مقابل مسايلي در زندگي وجود دارند نظير انتخاب همسر، شغل، رشته تحصيلي، محل سكونت و از اين قبيل كه اقدام به تصميمگيري در مورد هريك از آنها، به يك پروسه طولانيمدت نيازمند است. اين تصميمگيريها به لحاظ نقشي كه در آينده و سرنوشت فرد دارد، اهميت دارد و چهبسا تعلل در شناخت راههاي تصميمگيري بهتر، عواقب جبرانناپذيري را براي فرد به بار ميآورد.
امروزه از تصميمگيري بهعنوان يكي از مهارتهاي زندگي كه هر فرد بايد نسبت به آن آگاهي داشته باشد ياد ميكنند. چرا كه فرد هر روزه، پيوسته در معرض انتخاب و تصميمگيري است و اشخاص بايد در يادگيري درست اين مهارت بكوشند تا در مورد زندگي خويش تصميمات اصولي و درستي بگيرند؛ به خصوص هنگام مواجهه با موقعيتهايي كه تصميمگيريهاي خطرناك را به همراه دارد. مانند مواجهشدن با درخواست دوستان جهت استفاده از مواد مخدر براي نخستينبار كه ممكن است شخص استفاده از مواد مخدر را انتخاب كند. بنابراين يادگيري اين مهارت ميتواند نتايج سودمندي را براي افراد به ارمغان آورد و باعث شود كه اشخاص انتخابهاي مختلف را در مورد فعاليتهاي خويش دقيقا ارزيابي كنند و بهطور فعالانه تصميم بگيرند و بر تاثيرات تصميمات خود آگاه باشند. دكتر محسن فرمهيني فراهاني، دكتراي فلسفه تعليم و تربيت و مدرس دانشگاه، تعريفي جامع از تصميمگيري ارايه داده است: «انتخابي كه در رويارويي با چالشها از ميان گزينههاي مختلف، با دقت و مآلانديش صورت ميگيرد.» حرفهاي ايشان را در اين مورد بخوانيد.
● عوامل تاثيرگذار در تصميمگيري
نوع مشكل، نقش اساسي در تصميمگيري دارد. مشكلات كوچكتر معمولا راحتتر حل ميشود. چون تصميمگيري در مورد آنها آسانتر است اما مشكلات پيچيدهتر به لحاظ نيازي كه به اطلاعات تخصصي دارند و بعدهاي مختلفي از زندگي فرد را در بردارد با روند كند تصميمگيري مواجه ميشوند. دكتر فراهاني معتقد است: «تصميماتي كه انسانها ميگيرند از عوامل گوناگوني متاثرند كه تعدادي از آنها مربوط به خود شخص است. مانند احساسات، هيجانات، آگاهي، اطلاعات، ادراكات و ارزشهاي موردقبول ما و برخي نيز از خارج بر ما تاثير ميگذارند كه شامل زمان، دوستان، آرزوهاي والدين، بخت و اقبال، رسانهها، مذهب، تبليغات، فرهنگ و بالاخره شرايط اجتماعي جاري هستند.»
● رابطه تصميمگيري با احساسات
«باتوجه به اينكه گاهي احساسات مانع از تصميمگيري صحيح ميشود و در برخي اوقات ما انسانها بينهايت احساسي ميشويم، بسيار مشكل است كه بتوانيم يك تصميم چندجانبه بگيريم و اين آگاهيهاي تصميمگيرنده است كه در اين فرآيند تاثيرگذار است؛ چرا كه ميتواند تا حدي از بروز احساسات جلوگيري كند. البته سطح آگاهي و نوع ارزشها از شخصي به شخصي ديگر متفاوت است .همچنين ادراكات نيز بهعنوان يك عامل تاثيرگذار در تصميمات به شمار ميرود كه شامل تعصبات و تعابير شخصي از يك موقعيت هستند كه ممكن است آن چيزي كه براي يك شخص جذاب و دلربا بهنظر ميرسد، براي فرد ديگري جذابيتي نداشته باشد.»
● خصوصيات يك تصميمگيري موثر
«اشخاص مبتكر، ارزشها را بررسي و براساس آنها تصميمگيري ميكنند و تفاوت آنها با افراد منفعل اين است كه اين دسته افراد اجازه ميدهند كه مقتضيات، شرايط و محيط مسووليتهاي آنان را كنترل كند و احساس نميكنند كه بايد تصميماتشان را خودشان كنترل كنند و گاهي اوقات به اموري مانند قضا و قدر تمسك ميجويند؛ از آنجايي كه در تصميمگيري هر تلاشي در جهت انتخابكردن، بهترين گزينه است، گاهي اوقات راهحل كاملي وجود ندارد بنابراين تصميمگيرنده بايد انعطافپذير باشد» وي ميافزايد: «توانايي پذيرفتن مسووليتها پيامد يك تصميمگيري شخصي براي تصميمگيرنده ضروري است و اشخاص بايد اهميت عواقب تصميمگيري را بدانند چرا كه بايد تصميمي اتخاذ كنند كه نتيجه آن واقعا اهميت دارد. بايد متذكر شد كه توانايي تمركزكردن براي يك تصميمگيرنده بسيار مهم است. بعضي از اشخاص آنقدر در تصميمات غيرمنطقي و بياهميت غرق ميشوند كه فعاليت روزانهشان را براي تصميماتي كه داراي اولويت و اهميت بيشتري هستند به تاخير مياندازند.»
● ابزار تصميمگيري صحيح
۱) ارزيابي اوليه: تصميمگيري با مرحله ارزيابي شروع ميشود و در طي اين مرحله اطلاعات درخور جمعآوري ميشود. بدون داشتن اطلاعات. اتخاذ تصميم درست كاري بس دشوار است و باعث ميشود كه فرد راه را به خطا برود بنابراين براي مسايل و مشكلات بزرگ در درجه اول فرد بايد اطلاعات راجع به مساله يا مشكل يا موقعيت را از منابع ممكن و در دسترس انتخاب كند كه اين ارزيابي ميتواند از طريق كتاب، موسسات مشاوره، دوستان، والدين و تجربيات اشخاص خبره و كاركشته باشند.
۲) تحليل: در مرحله تحليل، تصميمگيرنده بايد ضرورت گرفتن يك تصميم را نشان بدهد. يعني از خود بپرسد كه چرا چنين تصميمي گرفته است؛ چرا كه گاهي اوقات تصميمگيري واجب نيست و اوضاع خود به خود بهبود مييابد و ممكن است كه يك انتخاب هيچ سودي نداشته باشد. تصميمگيرنده در هنگام تجزيه و تحليل براي گرفتن يك تصميم بايد راهحلهاي متعددي را در نظر بگيرد و حتي راهحل ايجاد كند. همچنين شرايط مطلوب و نامطلوب را نيز بايد در نظر آورد. بهعنوان مثال در زمينه انتخاب همسر، فرد بايد گزينههاي فرهنگ، اعتقادات، ارزشها، باورها حتي عقايد مذهبي فرد مقابل را تحليل كند. علاوه بر آن تصميمگيرنده احتمالات و ريسك شخصي را نيز بايد در نظر گيرد كه شايد به پيامدهاي ناخوشايندي منتهي شود.
۳) شناسايي پيامدها: اولين گام در يك سفر اين است كه بدانيد به كجا ميخواهيد برويد. هميشه مهم است كه در تصميمگيري مقصد مطلوب يا هدف به طور شفاف شناسايي شود. در نظر گرفتن نتيجه، هميشه شما را در انتخابهايتان راهنمايي ميكند و جهت تصميمتان را به شما نشان ميدهد. هر فردي بايد پيامدهاي مثبت و منفي هر انتخاب را در نظر داشته باشد و از پيامدهاي منفي آن چشمپوشي نكند. افراد بايد خود تصميم بگيرند و بياموزند كه با عواقب آن زندگي كنند.
اغلب مردم آن چيزي را كه واقعا اهميت دارد فداي رسيدن به چيزي ميكنند كه اهميت حقيقي ندارد. آگاهي از پيامدهاي نهايي هر انتخاب گاهي اوقات افراد را به موقع مطلع ميكند تا تصميمات نادرست خود را بلافاصله تغيير دهند و تصميمات صحيحي اتخاذ كنند.
۴) نقشه: اين نقشه مختص فرد تصميمگيرنده است كه بايد بهترين راهحلها يا تركيبي از راهحلهاي مرتبط با هم را در نظر بگيرد. اولويتها را انتخاب كند تا به نتيجه مطلوب برسد. اگر اجازه بدهيم كه ديگران راهحلها را به ما نشان بدهند مهارت تصميمگيري ما رشد نميكند.
۵) بهكارگيري: در اين مرحله، شخص تصميماتي را كه اتخاذ كرده به اجرا ميگذارد.
۶) ارزيابي نهايي: نتايج يك تصميم بايد ارزيابي شود كه آيا كفه فوايد سنگينتر از مضرات است يا نه. در اين مرحله است كه تمامي راهحلها و نتايج نشان داده و بررسي ميشود تا مشخص شود كه كدام انتخاب بهترين انتخاب خواهد بود (براي دفعات بعد) .
● خطاهاي تصميمگيري
حتي اگر فرد همه مراحل را به طور صحيح طي كند و از تجارب اشخاص ديگر كمك گيرد و وضعيت را تحليل كند و حتي پيامدهاي مثبت و منفي را در نظر بگيرد باز هم آن تصميم ممكن است به شكست منجر شود. دكتر فراهاني دلايل شكست يك تصميم را تعصبات، كمتوجهي و عدم صبر ميداند.
الف) تعصبات: در طي فرآيند تصميمگيري، تعصبات ميتواند در مراحل مختلفي ظاهر شود. برخي از افراد در تصميمگيريهايشان ذهن بستهاي دارند. ديدگاههاي ديگران را در نظر نميگيرند و معمولا به تنهايي تصميم ميگيرند و از پذيرفتن اطلاعاتي كه مخالف ديدگاههاي شخصيشان است، امتناع ميكنند. بنابراين اطلاعات در فرآيند تصميمگيري كنار گذاشته ميشود. از طرف ديگر، برخي از مردم در برابر تغييرات مقاومت ميكنند بدين معني كه دوست دارند وضعيت به همان صورت سابق باقي بماند. به عنوان مثال، يك فرد ميداند كه با نامزدش تفاهم اخلاقي ندارد و ممكن است زندگي با وي در زير يك سقف بعد از مدتي منجر به جدايي شود اما تلاش ميكند و از خود مقاومت نشان ميدهد تا وضعيت اكنونش را تغيير ندهد.
ب) در نظر نگرفتن تمامي شرايط:در نظر نگرفتن تمامي شرايط و وضعيتها و كوتاهي در آن نيز ميتواند علت اشتباهها در تصميمگيري باشد. تصميمات ميتواند براساس اطلاعات نادرست اتخاذ شود. گاهي اوقات تصميمگيرنده نميتواند مساله را به طور شفاف براي خود تعريف كند و ممكن است به جاي حل مشكل اصلي به حل مسايل ناشناختهاي بپردازد. همچنين شكست در تصميمگيري ميتواند به اطلاعات غلط و نادرست مرتبط باشد يا اهداف تصميمگيرنده خيالي و واهي باشد يا اينكه نتواند مشكلات را به ترتيب اهميت اولويتبندي كند يا به اقدامات خطرآميز آگاه نباشد.
ج) ناشكيبايي: متاسفانه ناشكيبايي يكي از عوامل عمدهاي است كه تصميم به شكست منجر ميشود. بيشتر مسايل و مشكلات ميتوانند بيش از يك راهحل داشته باشند اما اگر تصميمگيرنده اولين راهحلي را كه به ذهنش ميرسد سريعا انتخاب كند، ممكن است آن تصميم، بهترين انتخاب او نباشد. در آخر اين نكته را بايد بپذيريم كه مسووليتپذيري در قبال پيامدهاي يك تصميم برعهده تصميمگيرنده است و فرد بايد از يك روش منطقي براي تصميمگيري استفاده كند و به ياد داشته باشد كه در اكثر انتخابهاي پيشروي ما انتخاب كامل و بدون عيب و نقصي وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتيازاتي است كه ديگر انتخابها ميتوانستند داشته باشند. به عبارتي تصميمگيري بايد براساس بيشترين امتياز و كمترين احتمال شكست انجام گيرد.