هدف در زندگي

هدف چيست – داشتن هدف در زندگي – چگونه براي خود هدف انتخاب كنيم – هدف زندگي از ديدگاه قرآن – چگونه هدف زندگي خود را پيدا كنيم

دل ببريد...!

۴۲ بازديد

چگونه پسري را عاشق خودم كنم
زيبا انديشي
جذب پسر آموختن، آموختن و بازهم آموختنhttps://zibaandishi.com

يادتان باشد، هرگز سعي نكنيد از دوستانتان كه اطلاعات روانشناسي صحيحي ندارند كمك بگيريد، يك راهنمايي اشتباه از طرف آنها باعث خواهد شد عشق تان را براي هميشه از دست بدهيد !!!

زيبا انديشي
شما بايد درباره روانشناسي پسرها بياموزيد، بايد توقعات يك پسر را بفهميد، يادگيري روانشناسي پسرها كار آساني نيست، متاسفانه كتاب هاي زيادي در اين زمينه وجود ندارد
بيشترين مراجعين من در همين زمينه هستند، مراجعه مي كنند تا ياد بگيرند چطور بايد با يك پسر برخورد مناسب انجام داد
https://zibaandishi.com
    چطور يه پسر رو عاشق خودم كنم
بر اساس روانشناسي رفتار هاي پسرها با شخصيت هاي متفاوت به شما آموزش داده مي شود كه :
زيبا انديشي
    چگونه بدون آن كه به غرورتان لطمه اي وارد شود يك پسر را به طرف خودتان جذب كنيد ؟
    بهترين نوع آرايش زمان برخورد با پسران چگونه است ؟
    بهترين نوع لباس در برخورد با پسران چيست ؟
    نوع نگاهتان در برخورد با يك پسر چگونه بايد باشد ؟
    چه كلماتي هنگام بر خورد با يك پسر بايد به كار ببريد ؟
    پسر ها از چه نوع لحن و صحبتي لذت مي برند ؟https://zibaandishi.com
    پسر ها چه توقعاتي از دختر ها دارند كه حتي به زيان هم نمي آورند ؟ شما ياد مي گيريد كه ذهن پسر ها را بخوانيد
    زمان گوش دادن به حرف هاي يك پسر چه عكس العملي داشته باشيد كه پسر واقعيت را به شما بگويد و دروغ بافي نكند ؟
    چگونه بايد با يك پسر رفتار كرد تا تمام ذهن و حواسش در تمام روز پيش شما باشد ؟زيبا انديشي
    چرا بعد از يك مدت از دوستي تان با يك پسر ، رفتارهاي آن پسر نسبت به شما سرد مي شود ؟ در اين زمان چه بايد بكنيد ؟
    با پسري كه مغرور هست و به شما توجهي نمي كند چه برخوردي بايد داشته باشيد ؟
    چگونه بايد با يك پسر قرار ملاقات گذاشت تا فكر نكند شما آويزان آن پسر هستيد ؟
     و صدها نكته ديگر كه هر كدام به تنهايي مي تواند شما را دختري جذاب و دوست داشتني نشان دهد !
https://zibaandishi.com
هيچ سحر و جادويي در ميان نيست، اين برخورد صحيح شماست كه مي تواند يك پسر را عاشق و شيفته شما كند، پس برخورد مناسب را ياد بگيريد تا بتوانيد به نتيجه دلخواهتان برسيد
چگونه پسرها را جذب خود كنيم
به شما اطمينان مي دهم اگر به نكات گفته شده در محصول جذب پسر عمل كنيد براحتي خواهيد توانست قلب پسر مورد علاقه تان را تسخير كنيد و يك رابطه همراه با عشق واقعي را تجربه كنيد، 
زيبا انديشي

احساسات دختروونه

۴۲ بازديد

قدم اول :زيبا انديشيhttps://zibaandishi.com

اول به شما توصيه مي كنم با خودتان روراست باشيد و تصميم جدي بگيريد كه چگونه يك پسر را تور كنيم:
https://zibaandishi.com
    واقعا از ته دل دوست داريد آن پسر را هميشه در كنار خودتان داشته باشيد ؟
    مي خواهيد پسر مورد علاقه تان با شما همچون ملكه برخورد كند و از چشمانش عشقش به شما نمايان باشد ؟
    مي خواهيد طعم واقعي عشق را با پسر مورد علاقه تان بچشيد ؟
    شما هم زندگي كردن بدون پسر مورد علاقه تان را بي معنا مي دانيد ؟

خوب فكر كنيد و خودتان را تصور كنيد كه با عشقتان در حال قدم زدن هستيد، اگر اين احساسات را دوست داريد بايد وارد مرحله دوم بشويد :
قدم دوم :

در اين مرحله شما بايد رازهاي جذب يك پسر را بياموزيد اگر عشقتان واقعي ست و براي احساسات خودتان ارزش قائل هستيد بايد خودتان را مجبور كنيد تا بهاي اين عشق را بپردازيد تا بتوانيد پسر مورد علاقه تان را عاشق و شيفته خودتان كنيد. اما بهاي عشق پرداختن يعني چه : يعني اينكه بفهميد:

    پسرها به چه چيز در يك دختر اهميت مي دهند ؟
    پسرها چگونه رفتاري از دختر ها را مي پسندند ؟
    چگونه بايد با يك پسر رابطه برقرار كرد تا آن پسر عاشق و شيفته شما بشود ؟
    چه چيزي باعث مي شود كه پسر مورد علاقه شما تمام فكر و ذهنش پيش شما باشد ؟
    و هزاران نكته ريز ديگر
https://zibaandishi.com
راه هاي جذب پسر مورد علاقه 
اما اگر خواسته باشيد تمام اين موارد را خودتان با آزمون و خطا كردن بياموزيد، چندين سال از شما زمان مي گيرد و ضربه هاي زيادي به احساسات شما مي زند و به احتمال خيلي زياد پسر مورد علاقه تان تا آن زمان با دختر ديگري كه اين مطالب را مي داند وارد رابطه خواهد شد !!!!
زيبا انديشي
من احساسات شما دختر خانم عزيز را درك مي كنم و مي دانم حس عاشقي چه حس زيبايي هست

براي همين تقريبا تمامي مطالبي كه در جلسات مشاوره حضوري به خانم هاي عزيز ارائه مي دهم را در يك پكيج صوتي براي شما آماده كرده ام كه مي توانيد در پايين همين صفحه اين پكيج را سفارش دهيد و بلافاصله گوش كنيد و در وقت و هزينه خودتان صرفه جويي كنيد
https://zibaandishi.com

مطالب ارائه شده در اين پكيج به كار خانم هايي مي آيد كه با پسري ارتباط دارند و مي خواهند اين رابطه به يك ازدواج با عشق تبديل شود

در اين پكيج شما با روانشناسي پسر ها آشنا مي شويد و ياد مي گيريد كه چگونه يك نفر را عاشق خود كنيم و در مقابل رفتارهاي آن ها چه عكس العملي داشته باشيد كه بتوانيد قلب پسر مورد علاقه تان را تسخير كنيد
زيبا انديشي

تعريف انگيزه

۳۸ بازديد

انگيزه چيست

اگر بگوييم چون در زندگي مشكل هست ديگر نمي توان به زندگي اميدوار بود، حرف درستي نيست. زيرا اگر بدين شكل به زندگي بنگريم پس قطعا نبايد در دنيا هيج فرد اميدوار و باانگيزه اي وجود داشته باشد. هيچ اختراعي نبايد در دنيا صورت مي گرفت؛ زيرا تا فرد به كوچكترين مشكلي در كار بر مي خورد انگيزه و اميد خود را از دست مي داد. يا هيچ فوتباليست معروفي نبايد وجود مي داشت زيرا اگر توپش وارد دروازه نمي شد نااميد و بي انگيزه مي شد و فوتبال را كنار مي گذاشت.

فكر مي كنيد علي دايي چند گل ملي زده است؟ او با ۱۰۹ گل ملي بهترين گلزن ملي دنياست و اقاي گل جهان است. اما آيا تمام شوت هايش وارد دروازه و تبديل به گل شده است؟ علي دايي از وقتي فوتبال را شروع كرده هزاران گل نزده دارد. هزاران شوت دارد كه به تيرك دروازه خورده و هزاران شكست داشته اما ما فقط پيروزي ها و گل هايش را ديده ايم. اگر او از همان ابتدا با يك شكست كوچك فوتبال را كنار مي گذاشت آيا الان به اين موفقيت مي رسيد؟

انگيزه چيست ؟ افراد بسياري هستند كه در زندگي موفق نيستند، نه بخاطر اينكه استعداد، مهارت يا توانايي ندارند، بلكه بخاطر اينكه انگيزه كافي ندارند و خيلي زود خسته مي شوند و به بهانه هاي مختلف كاري كه انجام مي دهند را رها مي كنند.

يقينا داشتن اميد در شرايط سخت زندگي كار آسان و راحتي نيست. بي شك بزرگترين هنر هر انساني اميدوار بودن در شرايط سخت و دشوار زندگي است.

انگيزه اي براي زندگي ندارم

در اين مقاله مي خواهم شما را با ۳ تكنيك فوق العاده مهم ايجاد انگيزه براي زندگي آشنا كنم كه اگر آنها را به كار بگيريد چراغ انگيزه در شما هيچگاه خاموش نخواهد شد.

ايجاد انگيزه براي زندگي

۱- تكنيك اول ايجاد انگيزه براي زندگي : داشتن علاقه و اشتياق به كارهايي كه انجام مي دهيد.

يكي از نكات مهم كه بايد براي ايجاد و حفظ انگيزه به آن توجه بسياري داشت انجام كارهايي است كه به آن اشتياق و علاقه داريد. اگر در مورد كار و مسيري كه در زندگيتان طي مي كنيد شور و اشتياق فوق‌العاده‌اي داشته باشيد، هميشه براي انجام كارهايتان باانگيزه خواهيد بود و براي انجام مسئوليت‌ها و تكميل وظايفتان هر كاري كه از دستتان برمي‌آيد را انجام خواهيد داد.

شما نبايد صبح ها افسرده و بي ميل از خواب بلند شويد. نبايد فردي هميشه خسته و اخمو باشيد و از كارهايي كه در طول روز مي كنيد نفرت داشته باشيد. شما نبايد تمام انرژي خود را صرف تحمل كردن رئيس و ديگر اطرافيانتان بكنيد. شما نبايد هر روز جمله «اين زندگي كردن نيست» را با خود تكرار كنيد.

شما بايد خوشحال باشيد كه باز صبح شده است. اشتياق و علاقه تان هر چيزي كه باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژي مي­دهد و با انگيزه بيشتري هدفتان را دنبال كنيد. كاري كه برايتان مثل تفريح و سرگرمي است دوست داريد ساعت ها برايش وقت بگذاريد.

يك بار توماس اديسون گفت: من در تمام عمرم يك روز كاري هم نداشتم، همه اش تفريح و لذت بود. خيلي از انسانهاي موفق هم شبيه او هستند. براي همين اگر دنبال روياهايتان برويد، بقيه چيزها همگي سرجاي خودشان قرار مي گيرند. شايد وقتش رسيده كه بالاخره انتخاب كنيد؟
چگونه انگيزه خود را از دست ندهيم

بياييد براي لحظه اي به زندگيتان نگاه كنيد. براي داشتن انگيزه در زندگي بايد هدفي را دنبال كنيد كه به آن علاقه مند باشيد شما بايد با علاقه كار كنيد. اگر كار روزمره تان شما را خسته كرده و هيچ علاقه اي به آن نداريد، وقتش است كه دنبال كاري برويد كه دوست داريد.

هيچكس نمي داند تا كي زنده است، پس چرا بايد در زندگي كارهايي را انجام دهيم كه از آن لذت نمي بريم؟

ايجاد انگيزه در زندگي

۲- تكنيك دوم ايجاد انگيزه براي زندگي : يك مجله موفقيت براي خود درست كنيد.

يكي ديگر از راه هاي ايجاد انگيزه براي زندگي در نظر گرفتن موفقيت هاي هر چند كوچك و لذت بردن از آنهاست. يك دفتر تهيه كنيد و تمام موفقيت هاي قبلي زندگيتان، موفقيت هايي كه بعداً به آن دست پيدا مي كنيد و شادي هاي زندگيتان را در آن ثبت كنيد. گاهي وقت بگذاريد و نوشته هايتان را بخوانيد، اين مي تواند منبع انگيزه خوبي براي شما باشد.

۳- تكنيك سوم ايجاد انگيزه براي زندگي : به دنبال الگوي موفق باشيد تا انگيزه تان چند برابر شود.

هر رويايي كه در سر داريد احتمال اينكه افراد موفق در آن زمينه وجود داشته باشند زياد است. پس به دنبال افرادي باشيد كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نيست بدنبال آن در كتابها، فيلم هاي آموزشي و يا وب سايت هاي شخصي بگرديد و از اشتباهات، شكست ها و پيروزي هاي آنها استفاده كنيد.

اينكه ديگران هم همين راه را رفته باشند و به موفقيت رسيده باشند به شما انگيزه زيادي مي دهد. مثلاً فردي تعريف مي كرد همسرم به بيماري سرطان مبتلا شد. با اينكه در ابتدا از لحاظ روحي ضربه شديد خورد اما بعد از مدتي گفت: «من فلاني را كه قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم مي كنم. او توانست از پس اين بيماري بر بيايد بنابراين من هم مي توانم.» او با اين روش انگيزه و اميد خود را براي مبارزه با بيماري اش چندين برابر كرد.

چرا انگيزه ندارم ؟ افرادي زيادي براي مشاوره به من مراجعه مي كنند و ميگويند: چرا انگيزه ندارم ؟
چگونه انگيزه خود را قوي كنيم

علي ۲۳ سال داشت و به تازگي از دانشگاه فارغ التحصيل شده بود. او مي گفت نمي دانم چرا ميل و انگيزه اي براي زندگي و يافتن شغل مناسب ندارم. سحر ۳۰ ساله هم مدتي بود كه مي خواست لاغر كند اما مي گفت ديگر حوصله و انگيزه رژيم گرفتن را ندارم و افراد بسياري كه هر كدام از بي انگيزگي در زندگي شكايت داشتند.

چرا انگيزه ندارم

وجود انگيزه و عدم انگيزه در زندگي از چه عواملي نشات مي گيرد:

۱- عامل اول بي انگيزگي در زندگي : انسان‌ها در برابر اين موضوع كه رويدادهاي زندگي تحت كنترل آنهاست يا نه، به دو دسته تقسيم مي‌شوند.

گروه اول كساني هستند كه مي‌گويند مسئوليت‌ زندگي برعهده خودمان است و سرنوشت را خودمان مي سازيم.

گروه دوم برعكس اين افراد، باور دارند اتفاقاتي كه در زندگي پيش مي‌آيد، به آنها مربوط نيست و اين جبر روزگار است كه بر انها چيزي را تحميل مي كند. فردي كه احساس مي‌كند رويدادها و اتفاقات را نمي‌تواند كنترل كند، باور دارد سعي و تلاشش هم بيهوده است.

مثلا دانش‌آموزي كه فكر مي‌كند هر چقدر درس بخواند باز هم معلم به او نمره كم مي‌دهد براي درس خواندن بي انگيزه مي شود. يا كارمندي كه باور دارد، مدير با او سر لج دارد و به كارهايش بها نمي دهد، دست از سعي و تلاش برمي‌دارد و ديگر شور و شوقي براي ادامه كار ندارد.
چگونه به خودمان انگيزه بدهيم

چرا بي انگيزه ام

۲- عامل دوم : گرفتن تصميم هاي زياد نيز از علل بي انگيزگي محسوب مي شود.

اهميتي ندارد كه چقدر منطقي و روشنفكر باشيد، شما نمي توانيد مدام و پشت سر هم تصميم بگيريد. در اين وضعيت هر چه انتخاب هاي پيش روي شما بيشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشكل تر مي شود و گاهي مغز به دنبال يك راه فرار (در رفتن از زير كار) خواهد گشت چيزي كه آن را بي ميلي براي انجام كار مي دانيد.

خستگي از تصميم گيري فقط با تصميم هاي بزرگ پيش نمي آيد. تعداد زيادي تصميم كوچك هم مي توانند به مرور چنين خستگي اي ايجاد كنند. پس اگر انتخاب هايتان را مديريت نكنيد، حال اين انتخاب ها كوچك باشند يا بزرگ، به مرور دچار اين خستگي و بي انگيزگي خواهيد شد.

۳- عامل سوم چرا من انگيزه ندارم : طرد شدن از سوي ديگران مي تواند انگيزه را نابود كند.

زماني كه شما طرد مي شويد يا حرف هاي شما پذيرفته نمي شود، تمايل به تلاشتان را از دست مي دهيد. زيرا فكر مي كنيد كه ديگر هيچ كسي به تلاش شما اهميت نمي دهد. واضح است كه عدم پذيرش شما توسط يك يا چند نفر، اتفاق مهمي نيست و به معني طرد شدن از كل انسان ها نيست، اما اثري كه روي شما مي گذارد ممكن است به همان اندازه بزرگ باشد.

زندگي بالا و پايين هاي بسيار دارد اگر ياد نگيريد كه چگونه انگيزه و اميد خود را حفظ كنيد هر زمان كه اتفاق ناخوشايندي برايتان بيفتد، شديداً احساس ناخوشنودي خواهيد كرد.

چطور انگيزه پيدا كنيم شايد شما هم جزء آن دسته از افرادي باشيد كه با خود مي گوييد: هدف دارم ولي انگيزه ندارم يعني اهدافي در زندگي داريد و روياهايي را در سر مي پرورانيد اما هنوز براي رسيدن به آنها قدمي برنداشته ايد و اين ذهنيت را داريد كه روياهايتان نمي تواند رنگ واقعيت بگيرد.

آيا هدف خود را دست نيافتي مي بينند. و نور اميد و انگيزه در دلتان كمرنگ شده است؟ اگر مي خواهيد جزء افرادي نباشيد كه با حسرت به گذشته خود نگاه مي كنند مقاله « هدف دارم ولي انگيزه ندارم » را با دقت بخوانيد.

همه ما در زندگي خود اهدافي داريم كه دلمان مي خواهد به آنها برسيم. براي رسيدن به هدف بايد تلاش كرد. اين تلاش نيازمند وجود انگيزه است. اما چگونه براي خود ايجاد انگيزه كنيد؟ مهم ترين عوامل ايجاد انگيزه در زندگي چيست؟

شايد پيش خود بگوييد: بسياري ازمواقع پيش آمده براي انجام كاري بي نهايت هيجان زده بوده ام اما پس از گذشت زمان كم كم از شدت شور و هيجانم كاسته شده است و انرژي و انگيزه خود را از دست مي دهم و آن را نيمه كاره رها مي كنم.

هدف دارم ولي انگيزه ندارم

بايد بگويم اين مشكل همه افراد است. اما براي اين منظور راهكار هايي وجود دارد كه مي توان انگيزه و اميد را تا پايان كار حفظ كرد. يكي از راهكارها براي شما كه مي گوييد هدف دارم ولي انگيزه ندارم اين است:

راهكار: اگر هدف بزرگي در زندگي داريد آن را به هدفهاي كوچكتر بشكنيد.

اگر به كارهاي بزرگ و به ظاهر غير ممكن فكر مي كنيد تمام انگيزه خود را از بين مي بريد.دلايل بي انگيزگي در زندگي  به جاي غرق شدن در اين افكار و اينكه اجازه دهيد خواسته هايتان همانطور دور بمانند، بلند شويد و وظايف خود را به كارهاي كوچك تر و دست يافتني تر تقسيم كنيد. يعني هدف بلند مدت خود را به چندين هدف كوتاه مدت تقسيم كنيد. اينطوري با يك به يك انجام دادن كارها احساس موفقيت مي كنيد.

اگر مي ترسيد يك كار بزرگ را شروع كنيد يا نمي خواهيد انگيزه و انرژي خود را در هنگام انجام آن از دست بدهيد، حتماً آن را به كارهاي كوچكتر تقسيم كنيد. كارهاي كوچكتر باعث مي شود كه از لحاظ رواني راحت تر بتوانيد به خواسته تان نزديك شويد و آن را شروع كنيد. زيرا با انجام هر يك از اين تكه ها و تمام كردن آنها، حس موفقيت به شما دست مي دهد و انگيزه شما براي انجام بقيه بالاتر مي رود.

هدف دارم ولي انگيزه ندارم چه كنم ؟ بر فرض اگر هدف شما اينست كه تا ۵ سال ديگر آرايشگر ماهري شويد براي رسيدن به اين هدف بايد چه كنيد؟ چه استراتژي ها و چه برنامه هاي كوچك و بزرگي بايد بريزيد؟

مثلاً پرس و جو كرديد و فهميديد بهتر است براي آرايشگري ابتدا به مدت يك سال در آموزشگاه، دهنده مدرك ديپلم آرايشگري فني حرفه اي ثبت نام كنيد و ابتدا آرايشگري را به صورت اصولي و كلي بياموزيد. پس هدف كوچكتر شما مي شود يادگيري آرايشگري به صورت كلي. سال بعد در حوزه هاي تخصصي و مورد علاقه خود دوره برويد. مثلاً ۶ ماه دوره كوتاهي مو برويد. بعد از آن ۶ ماه ديگر دوره رنگ و مش مو و البته حداقل به مدت يك سال در آرايشگري شاگردي كنيد تا مهارت ها و نكات ريز را بياموزيد.

شما بايد بدانيد قدم هاي بعدي براي رسيدن به هدف بزرگتان چيست و برايش برنامه ريزي مالي و زماني بكنيد. اگر كارها را مرحله به مرحله انجام دهيد، مي توانيد بزرگ ترين و پيچيده ترين كارها را به انجام برسانيد.

هدف دارم انگيره ندارم . البته نكته فراموش نكنيد هر هفته يا هر ماه پيشرفت خود را چك كنيد. هر هدف كوچك و كوتاه مدتي را كه با موفقيت پشت سر مي گذاريد خود را يك گام به هدف اصلي نزديكتر ببينيد. هر كسي دوست دارد بداند كه هر روز چقدر به هدف و خواسته هايش در زندگي نزديكتر مي شود. اگر ببينيد كه در مسير درست هستيد و هر بار پيشرفت قابل ملاحظه اي مي كنيد، انگيزه شما بيشتر مي شود؛ اما اگر ببينيد در رسيدن به هدف تعلل مي كنيد، اين تلنگري به شماست تا دوباره به مسير اصلي برگرديد.

در اين مقاله مي خواهم يكي از مهم ترين راههاي ايجاد انگيزه در خود را به شما آموزش دهم.

قبل از اينكه راههاي ايجاد انگيزه را به شما بگويم به اين سوال پاسخ دهيد: چگونه مي توانيد در حفظ انگيزه تان موفق باشيد اگر شما هنوز نمي دانيد كه به كجا قرار است برويد؟

براي روشن شدن نور انگيزه، افزايش اميد و ايجاد تغييرات مثبت در زندگيتان اين است كه ببينيد واقعا چه مي خواهيد؟

دوست داريد به چه آرزوهايي در زندگيتان دست يابيد؟ به كجا برسيد؟ چه چيزهايي باعث مي شود صبح ها زودتر از خواب بلند شويد و شب ها ديرتر به رختخواب برويد؟

هدف زندگي خود را دريابيد.

بعضي افراد در انتخاب اهدافشان اشتباه مي كنند و يك عمر حسرت مي خورند، چرا كاري كه دوست داشتند و در آن استعداد داشتند را دنبال نكردند؟ چرا به خاطر چشم و هم چشمي فلان كار را شروع كردند در صورتي كه اصلاً آن را دوست نداشتند و يك عمر بي رغبت و بي انگيزه زندگي كردند؟

راههاي ايجاد انگيزه

هدفي كه هوشمندانه انتخاب شده باشد و شما واقعا از ته دل بخواهيد به آن دست يابيد به شما كمك مي كند تا هر كاري را كه لازم است انجام دهيد تا جايي كه سماجت و قدرت اراده شما براي ديگران شگفت انگيز و مثال زدني خواهد بود و آنقدر توانمند خواهيد شد تا به هدفتان هر چند با مشكلات فراوان دست يابيد.

آنچه كه در اين ميان بسيار اهميت دارد اين است كه اهدافتان را خود بر اساس علايق و استعدادهايتان انتخاب كنيد، بدون اينكه به اعضاي خانواده و دوستانتان اجازه دهيد بر شما تاثير بگذارند. اهدافي كه اطرافيان به شما تحميل مي كنند هيچ تاثيري در ايجاد انگيزه شما ندارند.

راههاي ايجاد انگيزه در زندگي : مراجعه كننده اي داشتم كه تعريف مي كرد: «اصلاً اهل درس و دانشگاه نبودم از همان دوران نوجواني به كار آرايشگري علاقه فراوان داشتم. اما پدرم قبلاً رئيس بانك بود و دوست داشت من هم يك كار دولتي داشته باشم و شديداً مخالف اين بود كه كار آرايشگري را دنبال كنم.

علي رغم ميل باطني ام حسابداري خواندم و به سفارش يكي از دوستان پدرم در اداره اي مشغول به كار شدم. هر كس مرا مي بيند مي گويد: خوش به حالت كه فلان جا سر كار مي روي. اما من هيچ انگيزه اي براي رفتن به سر كار ندارم. خدا خدا مي كنم چند روز تعطيلي شود و سر كار نروم. از جلوي مغازه هاي آرايشگري كه رد مي شوم با حسرت نگاه مي كنم و آرزو مي كنم كاش من به جاي صاحب آن بودم.»

راه هاي افزايش انگيزه

اي عزيزي كه مي گويي بي انگيزه هستم مي خواهم توصيه اي در خصوص ايجاد انگيزه به شما بكنم:

اگر به كاري كه انجام مي دهيد علاقه اي نداشته باشيد و در راستاي استعدادهايتان نباشد حتي اگر اول كار را با شور و شوق شروع كنيد مطمئنا بعد از مدتي با كوچكترين مشكلي انگيز و رغبت خود را از دست مي دهيد. پس به دنبال هدفي برويد كه دلتان آنجاست. راهي را پيدا كنيد كه به زندگيتان معنا و مفهوم دهد. وقتي چيزي پيدا كرديد كه برايش زندگي كنيد، مطمئناً بهتر زندگي خواهيد كرد. معناي زندگي شما چيزي است كه خودتان تعيين مي كنيد.

اگر تا به حال مسير را اشتباه مي آمديد هم اكنون تصميم به تغيير آن بگيريد. اگر از شغل فعلي خود ناراضي هستيد آن را عوض كنيد. اگر ادامه تحصيل را دوست داريد هم اكنون اقدام كنيد. هر موفقيتي با يك تصميم و يك تغيير آغاز مي شود. اگر تا به حال با دقت به اين موضوع نگاه نكرده بود از امروز حتماً به آن توجه كنيد. اين خود شما هستيد كه سرنوشت زندگيتان را تعيين مي كنيد.

تعريف هدف

۴۱ بازديد

هدف چيست ؟

هدف چيست ؟ داشتن هدف در زندگي چقدر مهم است؟ يك هدف چه ويژگي هايي دارد؟ تفاوت هدف با آروز چيست؟ يك هدف بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟ چرا بعضي ها هدف ندارند؟ چگونه مي‌ توانيد هدفي را انتخاب كنيد؟ بعد از آنكه هدف خود را انتخاب كرديد، در ارتباط با آن بايد چه كارهايي را انجام دهيد؟ و… سوالات بي شماري كه قصد دارم در اين مقاله و مقالات بعدي به آن بپردازم تا شما دوستان عزيز بتوانيد هدف خود را در زندگي مشخص كنيد و به آنچه مي خواهيد برسيد.

هدف چيست ؟

تعريف هدف : هدف خواسته دقيق و روشن و وضعيتي است كه مي ‌خواهيد در آينده داشته باشيد كه مدام ذهن شما را براي رسيدن به آن درگير خود مي كند. هدف، همان خواسته اي ‌است كه مي‌خواهيد به آن برسيد يعني رسيدن به آن‌ چه مي خواهيد و مي ‌توانيد باشيد. هدف همان تصاوير خوبي ‌است كه در ذهن، از خود و زندگي آينده خود ساخته‌ايد. هدف همان نتيجه اي ‌است كه در اثر برنامه ريزي، تلاش و پشتكار شما به دست مي ‌آيد. رسيدن به هدف يعني واقعيت بخشيدن به روياها.

اگر شما وارد يك آژانس هواپيمايي شويد و از آنها بخواهيد براي شما بليط صادر كنند اما مقصد را ندانيد هيچ گاه اين كار را نمي كنند چون مقصد و هدف شما مشخص نيست هدف بايد دقيقاً مشخص باشد كه شما در چه تاريخي به چه كشوري مي خواهيد سفر كنيد.

چرا داشتن هدف در زندگي اين قدر مهم است؟

داشتن هدف ضروري است چون حركت بدون هدف معنايي ندارد. اگر هدف نداشته باشيد مگر مهم است به كدام سمت برويد. اصلاً چرا بايد بدون هدف حركت كنيد؟ وقتي هدف نداريد در چه راهي قدم خواهيد گذاشت؟ مگر فرقي هم مي‌ كند كه در چه راهي قدم بگذاريد؟ اگر هدف نداشته باشيد تمام عمرتان را صرف رويا‌پرداز‌ي‌ هاي بيهوده خواهيد كرد.

شما بايد به اين سوالات مهم در زندگيتان جواب دهيد: هدف من چيست؟ من چه اهداف كوچك و بزرگي در زندگي دارم؟ به كدام يك از هدف هايم رسيدم و به كدام نرسيده ام؟ چرا به بعضي هدف هايم نرسيده ام؟ آيا به خاطر سهل انگاري من بوده است؟ چگونه به اهدافم در آينده برسم؟ چگونه برنامه ريزي كنم؟ و …

يك كشتي را در دريا در نظر بگيريد اگر اين كشتي مقصد مشخصي داشته باشد و بداند به كدام سمت مي خواهد برود دقيقاً به همان سمتي كه مي خواهد، حركت مي كند. حتي اگر بادهايي مخالف جهت حركت آن بوزند كشتي همچنان به راه خود ادامه مي دهد، چرا؟ زيرا مقصد از قبل مشخص است. اما اگر يك كشتي بدون مقصد خاصي در دريا به راه بيفتد بادها آن را به هر سمتي و سويي كه بخواهند مي كشانند و اختيار كشتي به دست بادهاي دريا مي افتند.

اين مثال در مورد آدم ها هم همين طور است. خيلي افراد بدون هيچ هدفي زندگي مي كنند و اگر از آنها بپرسيد برنامه فردايشان چيست، مي گويند: نمي دانم، حالا تا فردا خدا بزرگه، اصلاً تا فردا كي مرده كي زنده. يا اگر بپرسيد بعد از اتمام تحصيلات مي خواهيد چكاري را شروع كنيد مي گويند: هر كاري پيش بياد، بايد ببينم چي ميشه.

عزيزان اين را بدانيد اگر نتوانيد وضعيت خود را در آينده مشخص كنيد،‌ ناچار محيط اطرافتان، وضعيت را به شما تحميل مي‌ كند و مثل كشتي بدون مقصدي مي شويد كه در درياي پر تلاطم اختيارش به دست بادهاي موافق و مخالف مي افتد پس چه بهتر كه بدانيم هدف ما چيست ؟

هدف خود را معلوم كنيم و به سمتش در حركت باشيم. داشتن اهداف دقيق، روشن و از پيش تعيين شده براي رسيدن به موفقيت ضروري است.

طبق تحقيقات دانشگاه استنفورد ، ۹۷ درصد مردم جهان در زندگي خود هدف مشخص و روشني ندارند و تنها ۳ درصد از مردم مي دانند كه دقيقاً از زندگي چه مي خواهند. درنتيجه زندگي آنها هيچ معنا و مفهوم واقعي ندارد و با حس عدم قطعيت درمورد آينده همراه است. اصولاً همه مردم كار و فعاليت مي كنند اما نمي دانند هدف چيست ؟ زماني كه از آنها بپرسيد كه از زندگي چه مي خواهند و يا هدف آنها در زندگي چيست جواب اكثرشان اين است كه «اِ اِ اِ نمي دونم» يا «بايد راجع بهش فكر كنم» اين افراد هرگز به جايگاهي كه بايد برسند و لياقتش را دارند نمي رسند.

واقعيت اين است كه بيشتر مردم هدف زندگي خودشان را نمي دانند. به همين دليل زندگيشان با شانس و تصادف پيش مي رود، به چيزهايي مي رسند كه برايشان اتفاق بيفتد به جاي اينكه خودشان آن اتفاق ها را ايجاد كنند.

تعيين هدف به افراد كمك مي كند مطمئن شوند اعمالي كه روزانه انجام مي دهند به آنچه كه نهايتاً در زندگي خود مي خواهند منتهي مي شود. اين باعث مي شود بتوانند سرنوشت زندگيشان را خود رقم بزنند.

فوايد داشتن هدف چيست

در اين مقاله مي خواهم چند كلمه اي در مورد فوايد داشتن هدف در زندگي و اينكه چگونه هدف داشته باشيم با شما صحبت كنم. دوستان شما از كدام تيپ آدم ها هستيد از آنهايي كه در زندگي هدف مشخصي دارند يا از آنهايي كه هر كاري را بدون هدف و هر چه پيش آيد خوش آيد انجام مي دهند هستيد. ويژگي مشترك تمام انسان هاي موفق داشتن هدف هايي مشخص و روشن بوده است. در واقع چيزي كه افراد را از يكديگر متمايز مي كند در نگاه اول داشتن يا نداشتن هدف است.

و اما چگونه هدف داشته باشيم ؟ داشتن هدف چه ضرورتي دارد؟ چگونه مي توان هدفي را تعيين كنيم؟ بعد از آنكه هدف خودرا انتخاب كرديم، درارتباط با آن لازم است چه كارهايي انجام دهيم؟  اگر نتوانيم وضعيت خود را در آينده تعيين كنيم، به ناچارمحيط پيرامون، وضعيتي را به ما تحميل مي كند. براي همين است افرادي كه هدف ندارند نمي دانند كه به كدام جهت بروند و به ناچارهر آنچه كه برايشان پيش مي آيد را بايد بپذيرند.

فوايد داشتن هدف :

  • داشتن هدف به انسان اعتماد به نفس، انگيزه وعشق به زندگي مي دهد.
  • انسان هدفمند پويا و فعال است و كمتر به دنبال افكار منفي است.
  • با داشتن هدف است كه انسانها مي توانند به جاهاي بزرگ برسند.
  • يكي از رموز موفقيت انسان داشتن هدف در زندگي است. داشتن هدف است كه انسان هاي بزرگ را از ديگران متمايز مي كند و گرنه هيچ انسان موفقي از ابتدا موفق به دنيا نيامده است.

شما چگونه هستيد؟ آيا در زندگي هدف داريد؟ آيا براي آينده خود برنامه ريزي كرده ايد؟ آيا نقشه زندگي خود را ترسيم كرده ايد؟ آيا براي آينده خود رويايي در سرداريد؟

چگونه هدف داشته باشيم ؟

۱- هدف هاي خود را روي كاغذ بنويسيد.

همين امروز هدف هاي خود را مشخص كنيد و فكر كنيد دقيقاً چه مي ‌خواهيد. هدفتان را روي كاغذ بنويسيد و به ديوار اتاقتان بچسبانيد. قطعاً هر گاه به آن نگاه ‌كنيد انرژي بيش‌ تري را براي رسيدن به هدف خود صرف مي كنيد. با داشتن هدف مكتوب و برنامه‌ اي منظم، كارايي شما بيشتر از كسي خواهد بود كه تنها هدف‌ هايش را در ذهن نگه مي ‌دارد.

بنابراين ابتدا تمام خواسته هاي خود را روي كاغذ بنويسيد. سپس يكي يكي اين اهداف را از جهت مفيد بودن ارزش گذاري كنيد. از خود درباره تك تك خواسته هايتان پرسيد، آيا اين هدف براي من و زندگي من لازم است؟ آيا به اندازه كافي مفيد و باارزش است؟ آيا هدفي ضروري تر از اين هدف نيست؟

۲ـ هدف كلي زندگي خود را با مطالعه، فكر، تحقيق و مشورت تعيين كنيد.

شما دوست داريد مردم چه تصويري از شما داشته باشند و به چه عنواني شما را بشناسند. شايد يافتن اين مورد كمي سخت باشد اما غير ممكن نيست. در اين راه تنها با كساني مشورت نماييد كه در مورد موضوع هدف متخصص باشند.

۳ـ در انتخاب هدف واقع بين و منطقي باشيد.

اهداف نبايد ناشي از توهم و خيال پردازي هاي زياد باشند كه رسيدن به آن ها غير ممكن باشد يعني اهدافي را انتخاب كنيد كه دستيابي به آنها شدني است. زندگي يك روياي شيرين نيست كه با تخيل به آن دست يابيد، بلكه واقعيتي است كه خيلي چيزها در آن محدود شده است. بنابراين هدفي داشته باشيد كه مي دانيد مي توانيد به آن برسيد.

۴- هدف بايد داراي تاريخ باشد.

يك مدت زمان مشخص براي رسيدن به هدف خود تعيين كنيد. اين كار باعث مي شود كه با تلاش بيشتري كارها را جلو ببريد و هدف خود را جدي تر ببينيد.

۵- براي رسيدن به هدف خود برنامه ريزي كنيد.

مسيرهايي را طراحي كنيد كه شما را به هدفتان مي رساند و براي اين كار حتماً از افراد مطمئن و راه بلد مشورت بگيريد.

اميدوارم در كارهايتان هدف مشخصي داشته باشيد و هر كاري را با برنامه اي از پيش تعيين شده انجام دهيد.

اهميت و ضرورت هدف گذاري در زندگي

مهمترين عامل براي رسيدن به موفقيت، تعيين دقيق اهداف است. هدف گذاري در زندگي مهمترين عامل حركت و خلق آينده است، هدف ها مسير زندگي و مقصد را روشن مي كنند. هدف گذاري در زندگي يعني ترسيم جاده اي براي مقصد. آنهايي كه رويايي در ذهن و هدفي بر روي كاغذ ندارند مقصدشان ناكجا آباد خواهد بود.

يكي از مهم ترين مهارتهايي كه بايد در خود تقويت كنيد، مهارت هدف گذاري در زندگي است.

هدف گذاري در زندگي يعني …

من كيستم؟

در حال حاضر كجا هستيم؟

به كجا مي خواهم بروم؟

چرا مي خواهم بروم؟

چگونه مي خواهم برسم؟

به چه چيزهايي براي رسيدن نياز دارم؟

چه زماني خواهم رسيد؟

و …

وقتي كه هدف ها مشخص شدند براي نحوه رسيدن به اهداف بايد طرح ها، برنامه ها و كليه فعاليت هايي كه منجر به تحقق اهداف مي شوند را تعيين كنيد.

مزاياي هدف گذاري در زندگي :

  • هدف گذاري در زندگي باعث ايجاد انگيزه و انرژي در شما مي شود.
  • هدف گذاري شرط لازم برنامه ريزي است، برنامه بدون هدف معني ندارد.
  • هدف گذاري به زندگيتان جهت و معنا مي دهد.
  • هدف گذاري باعث مي شود تمركزتان بر فعاليت هايتان بيشتر شود.
  • هدف گذاري امكان اندازه گيري پيشرفت و ارزيابي عمكرد را فراهم مي كند.
  • هدف گذاري باعث افزايش اعتماد به نفس شما مي شود.
  • هدف گذاري احتمال رسيدن به موفقيت را بيشتر مي كند.

توصيه هاي لازم براي هدف گذاري در زندگي

۱- فهرستي از تمامي اهدافي كه بايد به آنها برسيد را تهيه كنيد

۲- با توجه به اينكه همزمان نمي توان به همه اهداف تعيين شده رسيد اهداف خود را اولويت بندي كنيد.

۳- اولويت هاي مشخص شده را رعايت كنيد يعني ابتدا ازهدفي شروع كنيد كه اولويتش از همه بيشتر است .

۴- در صورت بزرگ بودن اهداف آنها را به هدف هاي كوچكتر تقسيم كنيد.

۵- فهرستي از كارهايي كه بايد براي رسيدن به هر هدف انجام دهيد را تهيه كنيد.

۶- يك فرم تعيين اهداف ماهانه تهيه كنيد و برنامه ريزي كنيد چه فعاليت هايي را بايد در جهت رسيدن به هدف خود در اين ماه انجام دهيد.

۷- يك فرم تعيين اهداف هفتگي تهيه كنيد. يعني هفته خود را با ليست كردن كارهاي مهم در جهت رسيدن به هدفتان شروع كنيد.

۸- يك فرم تعيين اهداف روزانه تهيه كنيد. يعني هر روز صبح مهمترين كارهايي كه بايد در جهت رسيدن به هدفتان در طول روز انجام دهيد را مشخص كنيد.

هر رويدادي در زندگي دو بار اتفاق مي افتد، يك بار در ذهن و خيال و بار ديگر در عمل. آينده شما بستگي به هدف هايي دارد كه هم اكنون انتخاب مي كنيد.

هدف در زندگي

گاهي اوقات شما انتخاب هدف و تلاش براي رسيدن به هدف در زندگي تان را به تعويق مي اندازيد. روزها پشت سر هم مي آيند و مي روند عمر گران مايه مي گذرد اما هيچ تغيير و تحولي در زندگي تان به وجود نمي آيد و با خود فكر مي كنيد امروز كه گذشت اما فردا چنين و چنان مي كنم. فردا هم مي آيد و مي رود باز مي گوييد فردا نه از شنبه، شنبه ها هم مي گذرند و آن فرصت هاي طلايي هرگز نمي رسند و غافل از اينكه كه امروز همان فردايي است كه ديروز در انتظارش بوديد.

به راستي دليل اين همه تعلل و سستي چيست؟

اگر هر روز صبح سرشار از انرژي و اميد از خواب بيدار نمي شويد به خاطر اين است كه شما در زندگي تان هدف نداريد. اين بي هدفي است كه تيشه بر ريشه فرصت هايي طلايي عمر ما مي زند و زمان را به هدر مي دهد.

آيا مي دانيد داشتن هدف در زندگي مي تواند چه تاثيرات مفيد و مثبتي برروي سلامت جسم و روح شما داشته باشد؟

۱- تاثيرات داشتن هدف در زندگي بر جسم انسان

تحقيقات نشان مي دهد داشتن هدف در زندگي مي تواند بر سلامتي و طول عمر تاثير بگذارد. دكتر كوهن و همكارانش با بررسي اطلاعات و مطالعه از مجموع ۱۳۷۰۰۰ مرد و زن، دريافتند افرادي كه حس هدفمندي كمتري دارد، احتمال بيشتري دارد كه دچار سكته‌ مغزي، حمله قلبي و يا بيماري‌هاي عروقي تصلب شرائين شوند. البته مزاياي زندگي هدفمند تنها به سلامت قلب محدود نمي‌ شود.

تحقيقات انجام شده در دانشكده‌ پزشكي دانشگاه Rush در شيكاگو اثبات مي‌كند كه زندگي هدفمند از ذهن نيز محافظت مي‌كند. دكتر پاتريكا اي بويلر، متخصص مغز و اعصاب مركز بيماري آلزايمر Rush معتقد است هدف هر آنچه كه باشد به مغز انعطاف‌پذيري مي‌ بخشد. داشتن هدف در زندگي ، مغز شما را در برابر بيماري ‌هايي مانند آلزايمر قوي ‌تر و مقاوم ‌تر مي‌ كند.

۲- تاثيرات داشتن هدف در زندگي بر روح و روان انسان

داشتن هدف به زندگي معنا مي دهد. داشتن هدف آرامش بخش زندگي است. براي داشتن آرامش در زندگي عوامل بسياري وجود دارند كه يكي از مهم ترين اين عوامل داشتن هدف در زندگي است. روشن و واضح بودن هدف زندگي يكي از عوامل مهم آرامش ، شاد زيستن و سلامتي رواني فرد است.

بسياري از سردرگمي ها و افسردگي ها در اثر اين است كه افراد هدف مشخص و روشني براي زندگي خود ندارند. اگر انسان نتواند هدف زندگي خود را بيابد زندگي براي او پوچ، بي هدف و بي معنا خواهد بود.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند:

آن كس كه بداند از كجا آمده، در كجاست، و به كجا رهسپار مي شود، مشمول رحمت الهي خواهد شد.

علاوه بر تاثيراتي كه تعيين هدف بر سلامت جسم و روح دارد. تاثيرات شگفت آور ديگري در زندگي و آينده شما دارد كه در اين مقاله به گوشه اي از اين مزايا اشاره خواهيم كرد.

مزاياي داشتن هدف در زندگي :

  • داشتن هدف در زندگي ، باعث مي شود از تقليد كوركورانه و گم شدن در راهي كه مقصود شما نيست دوري كنيد.
  • هدف مسير و مقصد زندگي را تعيين و روشن مي كند و به شما اعتماد به نفس، انگيزه و عشق به زندگي مي دهند.
  • داشتن برنامه و هدف در زندگي ، حس حركت مي دهد و در شما انرژي مي آفريند.
  • با داشتن هدف در زندگي مي دانيد كه يك سال آينده ، پنج سال بعد و ده سال ديگر ، مي خواهيد در كجا و چه موقعيتي باشيد.
  • اگر شما براي خود هدف در زندگي تعيين كرده باشيد و چشم اندازي دقيق از آينده خود مد نظر داشته باشيد با تمركزي دقيق به سمت هدفتان حركت خواهيد كرد و دست از كارهاي بيهوده و وقت تلف كني خواهيد كشيد.
  • به تدريج نظم و برنامه ريزي ملكه ذهن شما مي شود و خيلي زود به موفقيت هاي باورنكردني خواهيد رسيد.

پس بياييد در هر سني كه هستيد و در هر مرحله و شرايطي كه هستيد نه با روياپردازي و آرزوهاي دور و دراز، بلكه با منطق و واقع بيني آنچه را كه دوست داريد به آن برسيد را مشخص كنيد و همه چيز را براي به دست آوردن هدف زندگي در نظر بگيريد و با توكل به خداوند، تلاش و پشتكار و براي داشتن فردايي بهتر شويم قدم برداريد.

چگونه هدف خود را پيدا كنيم و انگيزه خود را افزايش دهيم؟ يادتان مي آيد وقتي كوچكتر بوديد از شما مي پرسيدند: «وقتي بزرگ شدي مي خواهي چه كاره شوي؟». الآن چندين سال از آن زمانها گذشته، اما آيا واقعاً به آن جوابي كه قبلاً مي داديد رسيده ايد؟ يا مشغول به كار يا تحصيل در رشته اي هستيد كه با علايق و روحياتتان فاصله دارد؟

اگر نمي دانيد واقعا در زندگي تان چه مي خواهيد بدانيد كه تنها نيستيد. هزاران يا ميليون ها نفر سرگردان، هر روز بدون هدف زندگي مي كنند. اگر نمي خواهيد زندگي تان را بدون مقصود و هدف سپري كنيد مي توانيد از نكاتي كه در اين مقاله آمده براي پيدا كردن هدف هايي كه واقعا در زندگي مي خواهيد به آنها برسيد، استفاده كنيد.

ما در اينجا سوالاتي را مطرح كرديم تا شما با پاسخ به آنها بتوانيد به سوال « چگونه هدف خود را پيدا كنيم ؟» دست يابيد و هدف اصلي زندگي خود را پيدا كنيد. اين يك روش براي پيدا كردن هدف زندگي است. در اين روش بايد اين دو سوال اساسي را از خود بپرسيد:

۱) من كه هستم؟

۲) مي خواهم چه كار كنم و به كجا برسم؟

چگونه هدف خود را پيدا كنيم ؟

۱- من كه هستم؟ (كشف من واقعي)

براي  بررسي شخصيت و استعداد هاي خود به اين سوالات پاسخ دهيد:

استعدادها و توانايي هاي شما در چه زمينه هايي بيشتر است؟

نقاط قوت و نقاط ضعف شما كجاهاست؟

چه فعاليت هايي بيشترين حس رضايت را به شما مي دهد؟

چه زماني از هميشه خلاق تر بوده ايد؟

چه كاري را به بهترين نحو به پايان رسانديد؟

چه وقت اطرافيان شما را موفق ترين دانسته اند؟

چه زماني از كارتان بيشترين لذت را برده ايد؟

چه كاري را قلباً دوست داريد انجام دهيد؟

وقتي شخصيت خود را بررسي كرديد متوجه خواهيد شد كه چه كسي با چه توانايي ها و خصوصياتي هستيد. حال با در دست داشتن اين اطلاعات شروع كنيد و يك صفحه راجع به خودتان بنويسيد و خودتان را در چند جمله توضيح دهيد. اين مرحله قدم بزرگي در شناخت از خود است.

۲- مي خواهم چه كار كنم و به كجا برسم؟

حال كه مي دانيد كه هستيد قدم بعدي پاسخ به اين سوال است كه مي خواهيد چكار كنيد؟

براي اين كار ابتدا فكر كنيد يك نفر با علايق، استعداد ها، توانايي ها و امكانات شما در چه كارهايي موفق خواهد بود؟ پيدا كنيد چه خواسته اي داريد. بنشينيد و كاملا فكر كنيد كه واقعا چه خواسته و هدف هايي در زندگي داريد، دوست داريد به چه چيزهايي دست يابيد و براي پيدا كردن هدف زندگي خود به اين سوالات پاسخ دهيد:

از چه كارهايي متنفريد، دوست نداريد انجام دهيد و شما را ناراحت مي كند؟

عاشق چه كارهايي هستيد، از چه كارهايي لذت مي بريد و شادتان مي كند؟

آيا از موقعيتي كه هستيد احساس رضايت مي كنيد؟

در صورت نارضايتي چه كاري براي تغيير مسير مي توانيد انجام دهيد؟

در زمانهاي آزاد و بيكاري خود چكار مي كنيد؟

اگر زمان و پول كافي داشتيد چكار مي كرديد؟

آيا به دنبال پول هستيد يا به غير از پول دنبال چه چيزهاي ديگري هستيد؟

با چه افرادي دوست داريد كار كنيد؟

وقتي به هدف مورد نظر خود برسيد چه چيزي هايي به دست مي آوريد و چه چيزهايي را از دست مي دهيد؟

احساستان در زمان انجام كار مورد نظر چيست؟

اگر به هدفتان برسيد، چه احساسي پيدا مي كنيد. آيا احساس شادي و آسودگي خيال مي كنيد؟

جمع ‌بندي اين پاسخ‌ ها به شما در شناسايي و پيدا كردن هدف ها كمك خواهند كرد. تنها كافي است به دقت به پاسخ ‌هاي خود توجه كنيد. خواهيد ديد كه اهداف شما در درون اين پاسخ ‌ها نهفته است.

خب … منتظر چه هستيد؟ شروع كنيد. قدم اول نوشتن اهداف است. اهدافي براي خودتان تعيين كنيد. اهداف همان چيزهايي هستند كه مي خواهيد به آنها برسيد.

راه هاي رسيدن به هدف چيست

۴۰ بازديد

راه هاي رسيدن به هدف چيست؟ چرا برخي افراد به اهداف خود نمي رسند؟ چرا اكثر مردم در رسيدن به اهداف خود شكست مي خورند؟ آيا اهدافي كه براي رسيدن به آنها تلاش مي‌ كنند خيلي دشوار هستند؟

آيا مي خواهيد بدانيد راه هاي رسيدن به هدف چيست؟

همه شما اهدافي داريد و دوست داريد در زندگي، كار و حرفه خود پيشرفت كنيد و به هدف هاي خود دست يابيد. داشتن شغل مناسب و مورد علاقه تان، دستيابي به تناسب اندام، تشكيل خانواده و … .

براي اين كه هر روز به هدف خود نزديك تر شويد بايد راه هاي رسيدن به هدف را بدانيد تا بهترين نتيجه را به دست بياوريد.

راه هاي رسيدن به هدف

در اين مقاله، ۴ تا از راه هاي رسيدن به هدف را براي شما آورده ايم اين ها تجربه افراد موفق در مسير دستيابي به موفقيت هايشان است. ۴ راهي كه آنها قبل از رسيدن به هدف خود به كار گرفته اند.

  1. مثبت انديش و خوش بين باشيد.

خوش بين بودن افراد شانس رسيدن به اهداف و مقابله با مشكلات احتمالي كه در راه رسيدن به هدف پيش مي آيد را افزايش مي دهد. شما مي توانيد با خودباوري، انگيزه، اراده و پشتكار به اهداف تان برسيد.

شايد به اين فكر كنيد كه چگونه مي توانيد با مثبت انديشي به هدف هايتان برسيد؟

افكار مثبت به شما كمك مي كند تا احساس قدرت بيشتري كنيد و به اطمينان خاطر بيشتري برسيد .مثبت انديشي تأثير بسياري بر انرژي و خلاقيت شما دارد و عملكرد شما را به اوج مي رساند. هر چه مثبت تر و خوش بين تر باشيد در تمامي مراحل زندگيتان شادتر و موفق ترخواهيد بود.

اما افكار منفي شما را از قدرت دور مي كند تا احساس ضعف كنيد و اطمينان خود را از دست دهيد. هرگاه منفي فكر كنيد يا حرف منفي بزنيد، باورتان به توانايي هاي خود را از دست مي دهيد. بنابراين اگر مي خواهيد در راه رسيدن به هدف هايتان ثابت قدم باشيد و هيچ اه انگيزه خود را از دست ندهيد بايد در خود احساسات مثبت ايجاد كنيد و از شر احساسات و افكار منفي رهايي يابيد.

بدانيد اگر بخواهيد و مثبت انديش باشيد به هدف هايتان خواهيد رسيد. از بين بردن احساسات و افكار منفي يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به هدف است.

  1. اهداف خود را به روشن ترين شكل ممكن براي خود تعيين كنيد.

يكي از راه هاي رسيدن به هدف اين است كه اهدافتان را به شكلي واضح و روشن تعيين كنيد. اهدافي كه افراد موفق براي خود تعريف مي كنند، مشخص و قابل اندازه گيري است. آنها دقيق مي دانند چه مي خواهند و چه زماني به آن خواهند رسيد. داشتن هدف مشخص، باعث مي شود بدانيد چقدر از مسير را طي كرده ايد و تا رسيدن به خواسته تان چقدر باقي مانده است.

مثلاً اگر مي خواهيد درآمد خود را افزايش دهيد، دقيقا بنويسيد كه چقدر افزايش درآمد مي خواهيد. نوشتن اينكه « هدف من اين است كه درآمدم بيشتر شود » درست نيست شما بايد بنويسيد « من مي خواهم مثلاً تا يك سال ديگر درآمدم از يك ميليون به دو ميليون افزايش يابد ».

  1. ليستي از تمام كارهايي كه بايد براي رسيدن به هدف خود انجام دهيد تهيه كنيد.

ليستي از مشكلات و موانعي كه بايد بر آنها غلبه كنيد تا به هدف خود برسيد تهيه كنيد.

ليستي از آموزش ها ، دانش و مهارت هايي كه براي رسيدن به هدفتان به آنها نياز داريد تهيه كنيد.

ليست اسامي كساني را كه براي رسيدن به هدفتان به همكاري و كمك آنها نياز داريد تهيه كنيد.

ليستي از كارهايي كه فكر مي كنيد بايد انجام دهيد تا به هدفتان برسيد تهيه كنيد.

ليستي از امكاناتي كه در راه رسيدن به هدفتان به آنها نياز داريد را تهيه نماييد.

  1. هدف تان را به هدف هاي كوچكتر تجزيه كنيد.

يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به هدف اين است كه اگر هدف خيلي بزرگي را در سر داريد آن را آنقدر تقسيم كنيد كه قابل  دسترسي و برنامه ريزي باشد. هر چه هدف شما كوچكتر باشد دسترسي به آن راحت تر خواهد بود. اهداف كوچك باعث مي شود كه به تدريج به هدف هاي بزرگ برسيد بنابراين هدفتان را روي كاغذ بنويسيد و به هدف هاي كوچكتر تقسيم كنيد.

مثال : هدف شما اين است كه در آمد خود را در طي يك سال يك ميليون افزايش دهيد. بياييد اين هدف را به اهداف كوچكتر تقسيم كنيد و ماهيانه ۸۰ هزار تومان به درآمد خود اضافه كنيد و هر فردي با توجه به شغل و امكاناتي كه در اختيار دارد مي تواند درآمد خود را افزايش دهد مثلاً اگر معلم هستيد مي توانيد با گرفتن كلاس خصوصي به درآمد بيشتر برسيد.

چگونه به اهداف خود برسيم ؟ چرا بعضي ها به اهداف خود نمي رسند؟ چرا بيشتر مردم در رسيدن به اهداف خود شكست مي‌ خورند و حتي با وجود داشتن هدف‏ نمي توانند به آن دست يابند؟ آيا اهدافي كه براي رسيدن به آنها تلاش مي‌ كنند خيلي دشوار هستند؟

آيا مي خواهيد بدانيد چگونه مي توانيد به اهداف خود برسيد ؟

بارها خوانده و شنيده ايد كه بايد در زندگي خود هدف داشته باشيم و آن را دنبال كنيم. اما سوال مهم اينجاست كه چگونه به اهداف خود برسيم ؟ شايد بدانيم چطور اهداف خود را تعيين كنيم اما واقعا چگونه مي توان به همه آنها دست يافت؟

شما بايد يك استراتژي قدرتمند براي رسيدن به اهداف ‎تان داشته باشيد در غير اين ‎صورت به اهداف خود نمي رسيد.

چگونه به اهداف خود برسيم ؟

  1. دقيقاً تصميم بگيريد كه به چه اهدافي در زندگي مي خواهيد برسيد.

هدف بايد دقيق و مشخص باشد. اگر هدف غير مشخص باشد اصولاً هدف نيست يك خيال است كه در هوا شناور است. اشخاصي كه هدفهاي واضح و روشن دارند، كساني هستند كه دقيقاً مي دانند در زندگي چه مي خواهند و به كجا مي خواهند برسند.

يكي از دلايل اصلي ناكامي اشخاص در زندگي اين است كه آنها زمان زيادي از اوقات خود را صرف كارهايي مي كنند كه كم ارزش يا بي ارزش است و علت اينكه اين وقت گرانبهاي خود را به بطالت مي گذرانند اين است كه در واقع نمي دانند در زندگي به دنبال چه هستند. وقتي هدف هايي روشن داشته باشيد، توانايي شما در مديريت زمان تا حدود زياد بهبود مي يابد.

  1. اهداف خود را روي كاغذ بنويسيد.

يكي ديگر از راه هاي رسيدن به هدف اين است كه قلم و كاغذي را بر داريد و هدفهايتان را مكتوب كنيد، زيرا هنگامي كه اهداف خود را مي نويسيد به اين باور مي رسيد كه مي توانيد به هدف هاي خود دست پيدا كنيد. مكتوب كردن هدف ها بر عزم و اراده شما مي افزايد تا هر كاري را كه براي دستيابي به هدفهايتان لازم است انجام دهيد.

يك روش براي چگونگي نوشتن اهداف

كاغذي برداريد و ابتدا هدف و بعد تاريخ آن روزي را كه مي خواهيد به آن هدف برسيد را بنويسيد.

هر كدام از اين اهداف را با كلمه «من» شروع كنيد و اهدافتان را با فعل زمان حال توضيح دهيد، بطوريكه انگار همين حالا به آنها رسيده ايد.

مثال:

اگر هدف شما خريدن خودروي جديدي است، مي‌توانيد بنويسيد: «من سوار ماشين … در تاريخ … هستم.»

اگر مي خواهيد در شركت خود ارتقاء شغلي پيدا كنيد و يا مدير شويد بنويسيد: «من در تاريخ … مدير شركت … هستم.»

تنها كافيست كه يك تصميم بگيريد و اولين قدم را هر چند ناچيز برداريد. وقتي هدفي تعيين كرديد، ابتدا به راه رسيدن به آن فكر نكنيد، بلكه به خود هدف بينديشيد، گويي به آن رسيده ايد. به هر چه فكر كنيم، بطرف آن نيز جذب خواهيم شد.

۳٫ مهمترين مهارت هايي كه بايد ياد بگيريد را پيدا كنيد.

حال كه هدف خود را انتخاب كرديد، ببينيد كدام مهارت است كه با يادگيري آن مي توانيد سريع تر به هدف انتخاب شده تان برسيد؟ چه كارهايي بايد انجام دهيد تا به هدفتان برسيد؟ از بين كارهايي كه بايد انجام دهيد، كدام كار است كه با انجام آن مي توانيد بيشترين نتيجه را به دست بياوريد؟

آيا براي رسيدن به هدفتان بايد مهارت خاصي را ياد بگيريد؟ بايد بر ميزان آموزشها و مهارتهاي خود بيفزاييد؟ بايد در دوره هاي آموزشي ثبت نام كنيد؟ كمي بيشتر از وقت اداري كار كنيد؟ بايد شغل و يا حرفه تان را تغيير دهيد؟

فهرستي از همه كارهايي كه بايد انجام دهيد تهيه كنيد. براي به دست آوردن آنچه مي خواهيد بايد بهايش بپردازيد. با انجام اين اقدامات مطمئن باشيد كه بسيار سريع تر از آنچه تصور مي كنيد به هر هدف بزرگ و كوچكي كه در سر داريد خواهيد رسيد.

  1. هدفتان را به اهداف كوچكتر تقسيم كنيد.

يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به هدف اين است كه اگر هدف خيلي بزرگي را در سر داريد آن را آنقدر بشكنيد كه قابل  دسترسي و برنامه ريزي باشد در غير اين صورت شما را گير انداخته و در هم مي شكند. مثلاً شما ديپلم داريد و مي خواهيد در رشته مورد علاقه خود دكترا بگيريد وقتي به اين هدف خود فكر مي كنيد مي بينيد تقريبا ۱۵ سال طول مي كشد. حال بايد چه كنيد؟

هدف خود را درون ماه ها، هفته ها، روزها و ساعت ها خلاصه كنيد. علاوه بر اينكه يك هدف بزرگ ۱۵ ساله داريد بايد اهداف كوچك يك ساله و يك ماهه اي را هم براي خود تعريف كنيد. شما ابتدا زمان را به ماهها تقسيم كنيد و تصميم بگيريد در اين يك ماه من بايد چكار كنم؟ چه كتاب هايي را بخوانم؟ چگونه برنامه ريزي كنم؟ چند ساعت در روز درس بخوانم؟ و … اينگونه هدف بزرگ گرفتن دكترا به اهداف كوچك ماهانه تبديل مي شوند. هرچقدر اهداف كوچكتر باشند قابل دسترس و راحت ترند.

يا فرض كنيد شما مي خواهيد در عرض يك سال ۲۰ كيلو از وزن خود كم كنيد. شايد پيش خود بگوييد ۲۰ كيلو وزن كم كردن خيلي سخت است اما اگر آن را به اهداف كوچك ماهانه ۲ كيلو وزن كم كردن تقسيم كنيد خيلي آسانتر به نظر مي رسد و برنامه هايي يك ماهه براي كاهش وزن در نظر بگيريد. آن وقت مي بينيد كه بعد يكسال به وزن ايده آلي كه مي خواستيد رسيده ايد.

بنابراين برنامه خود را به فعاليت هاي كوچكتر تقسيم كنيد و هر روز و هر هفته و هر ماه با برنامه از پيش تعيين شده گام برداريد.

چگونه هدف تعيين كنيم

چگونه هدف تعيين كنيم ؟ چه نكاتي را در هنگام تعيين هدف بايد در نظر بگيريم ؟ هدف تعيين شده بايد چه ويژگي ها و خصوصياتي داشته باشد تا در طولاني مدت انگيزه خود را حفظ كنيم و ما را به سمت موفقيت و كاميابي سوق دهد؟

هر فردي در زندگي خواسته هايي دارد و هدف هايي را براي خود تعيين مي كند. خصوصيات هر فرد با فرد ديگر متفاوت است براي همين اهداف آنها در زندگي متفاوت است و هر كس هدف هاي مختلفي را دنبال مي كنند.

مثلاً يكي هدفش قبولي در رشته پزشكي است يا فرد ديگري مي خواهد در مسابقات جهاني ورزش كاراته اول شود و … اهداف بيشماري كه هر انسان با توجه به علاقه، موقعيت، امكانات و استعدادهايي كه دارد هدفي را براي خود تعيين و براي رسيدن به آن تلاش مي كند.

آنچه در اين ميان اهميت دارد اينست كه درست است كه در زندگي بايد هدف داشت و هدف هايي را براي خود تعيين كنيم اما در هنگام تعيين هدف اين نكته را در نظر داشته باشيد كه هدف ما هر چه كه باشد بايد يك سري ويژگي ها و خصوصيات مشترك داشته باشد تا به ما در رسيدن به موفقيت كمك كند.

دانستن اين ويژگي ها شما را به تفكر در مورد هدف هايتان وا مي دارد. آينده شما بستگي به هدفهايي دارد كه هم اكنون انتخاب مي كنيد.

چگونه هدف تعيين كنيم

براي تعيين هدف حتماً نكات زير را در نظر بگيريد:

  1. هدف بايد واضح و روشن باشد.

هدف غير مشخص و غير شفاف اصولاً هدف نيست. يك رويا است كه در هوا شناور است. افرادي كه هدف هايي شفاف و روشن دارند، كساني كه دقيقاً مي دانند چه مي خواهند، شرايطشان متفاوت از كساني است كه صرفاً اميدوارند و مي خواهند به جايي برسند.

وقتي براي خود هدف هاي واضحي در نظر مي گيريد و دقيقاً مي دانيد چه مي خواهيد با اشتياق براي رسيدن به اهداف اقدام مي كنيد، ذهن خلاق خود را فعال مي سازيد و از دست زدن به هر اقدامي كه شما را به هدفتان نمي رساند خودداري مي كنيد. وقتي هدف هاي روشن داشته باشيد، توانايي شما در مديريت بر زمان تا حدود زياد بهبود مي يابد.

به طور مثال اگر شما مي خواهيد در رشته مورد علاقه خود دكترا بگيريد بايد دقيق عمل كنيد به اين صورت كه ابتدا سوالاتي را مطرح و با دقت به آنها جواب دهيد وقتي ازخود سؤالات جهت دار مي پرسيد اين گونه فكر و ذهن خود را فعال مي كنيد اگر مانع اساسي بر سر راهتان شناسايي كنيد، مانند يك نابغه عمل مي كنيد و خود را در مسير موفقيت هاي بزرگ قرار مي دهيد:

الف) چرا مي خواهم دكترا بگيرم؟

ب) چگونه  مي توانم به اين موفقيت برسم؟

ج) از كجا و چگونه شروع كنم؟

د) چه امكاناتي براي اين كار لازم است؟

ه) تقريباً چقدر طول مي كشد مدرك دكترا بگيرم؟

خ) اگر به هدف خود نرسم چه چيزهايي را از دست خواهم داد؟

و ….

شما بايد اين موارد را يادداشت كرده و به آنها پاسخ دهيد.

  1. هدف بايد مكتوب و روي كاغذ باشد.

دومين ويژگي براي تعيين هدف اين است كه هدف هايتان را روي كاغذ بنويسيد. ميان مغز و دست شما اتفاق فوق العاده اي مي افتد. وقتي قلم و كاغذ بر مي داريد و هدفهايتان را مكتوب مي كنيد به نوعي براي خودتان يك تعهد به وجود مي آوريد و اين كار شما را در رسيدن به هدفتان بيشتر تحريك مي كند و به اين باور مي رسيد كه مي توانيد به هدفهاي خود دست پيدا كنيد. نوشتن هدف ها بر عزم و اراده شما مي افزايد تا هر اقدامي را كه براي دستيابي به هدفهايتان ضرورت دارد، انجام دهيد.

بنابراين هدف هايتان را بنويسيد، همواره در جلوي ديد خود قرار دهيد و هر روز براي خود يادآوري كنيد. آنگاه خواهيد ديد كه چه تاثير شگرفي در سرعت بخشيدن به رسيدن به اهدافتان در شما ايجاد خواهد شد.

رؤيا، آرمان و هدف خود را به روي كاغذ بياوريد. در يك فيلم يك دقيقه اي، تصوّر كنيد به آن رسيده ايد. وقتي هدفهايتان را مكتوب مي كنيد، با سرعتي معجزه آسا به آنچه مي خواهيد دست پيدا مي كنيد.

  1. يك بازه زماني مشخصي براي هدف تعيين شود.

براي دستيابي به هدف، زمان مشخصي را در نظر بگيريد زمان در واقع بخشي از هدف شماست متاسفانه بسياري از افراد از توجه به اين ويژگي غفلت مي ورزند. شايد در اين مواقع سعي مي كنند براي تحقق اهداف خود زمان پيش بيني كنند و وقتي كه اين توان را در خود نمي يابند از تعيين هدف منصرف مي‌شوند.

تعيين مدت زمان مشخص به شما كمك مي كند تا وقت خود را به خوبي مديريت كنيد. مثلاً تصميم گرفته ايد به زبان انگلسي مسلط شويد و مدت زمان دو ساله اي را براي اين كار در نظر گرفته ايد. حال، زماني را كه براي رسيدن به هدفتان در نظر گرفته ايد، به تعداد روزها و ماهها تقسيم كنيد، به طوري كه بدانيد در شبانه روز يا در هفته، چند ساعت و چند روز را بايد به يادگيري زبان اختصاص دهيد.

  1. هدف بايد بزرگ اما قابل اجرا و دست يافتني باشد.

هيچ موجودي را نمي توانيد بيابيد كه يك شبه و بدون هيچ تلاشي به موفقيتي دست يافته و يا كاري را به پايان رسانده باشد. هيچ گاه از داشتن اهداف بزرگ، نهراسيد. آدم هاي بزرگ، آرزوهاي بزرگي دارند. نفرات اول كنكور را در نظر بگيريد هيچ كدام از آنها نمي گويند كه ما اصلاً تصور نمي كرديم رتبه خوبي بياوريم، بلكه همه آنها چنين هدف بزرگي را قبلاً در ذهن خود ترسيم كرده اند و حالا به آن رسيده اند. تمامي موفقيت هاي بزرگ در زندگي آدم ها، نتيجه خواستن و تلاش خود آنهاست.

هميشه سعي كنيد به هدف هاي بزرگ بينديشيد مثلاً اگر نويسنده ايد، سعي كنيد برترين نويسنده جهان باشيد. اگر مي خواهيد كنكور دهيد به رتبه هاي خوب فكر كنيد و از همه مهم تر با توجه به خواسته تان تلاشتان را هم بايد بيشتر كنيد.

به خاطر داشته باشيد كه هدف بزرگ، با هدف دست نيافتني متفاوت اند. گاهي هدف ها غير ممكن است مثلاً فردي كه اصلاً صداي قشنگي ندارد بخواهد خواننده معروف و مشهوري شود.

چرا نبايد در زندگي بي هدف باشيم ؟

تا كي مي خواهيد يك زندگي بي هدف را دنبال كنيد؟ چرا براي زندگي خود هدف تعيين نمي كنيد؟ چگونه هدف خود را پيدا كنيد و به آن برسيد؟ و …

شما بايد بدانيد در آينده مى خواهيد چه نقشى را در جامعه ايفا كنيد؟ تحصيلاتتان چقدر باشد؟ چه شغلى را انتخاب كنيد؟ درآمد ماهيانه تان چقدر باشد؟ در كدام شهر زندگى كنيد؟ و … بايد اهداف كوچك و بزرگ خود را در آغاز راه با فكر و انديشه و مشورت با ديگران تعيين كنيد تا در تصميم گيرى دچار ترديد و خطا نشويد.

زندگي بي هدف همانند قايق روي آبي است كه با هر بادي به اين سو و آن سو كشيده مي شود.

اولين قدم براي رسيدن به موفقيت اين است كه بدانيد چه مي خواهيد و چه هدفي در زندگي داريد تا بتوانيد براى رسيدن به آن برنامه ريزى كنيد

زندگي بدون هدف نه تنها بعد از يك مدت خسته كننده مي شود، بلكه گيج كننده هم خواهد بود. انسان به انگيزه قوي براي گذراندن مشكلات و ادامه دادن نياز دارد. فردي كه در زندگي بي هدف است به شدت احساس پوچي و تكراري بودن مي كند و فكر مي كند همه چيز يكنواخت شده و هيچ انگيزه و ميلي براي مقابله با مشكلات و شكست ها را ندارد.

طبق تحقيقات دانشگاه استين فورد ۹۷% از مردم دنيا در زندگي بي هدف هستند و هدفي ندارند و تنها ۳% مردم جهان با هدف زندگي مي كنند. اين يعني بسياري از مردم بصورت شناور بروي جريان زندگي، بدون هدف و برنامه‌ ريزي، گذران عمر مي‌ كنند.

حضرت علي (ع) مي فرمايند: اگر كسي نداند چه مي خواهد به جايي نمي رسد.

يكى از مسائلى كه در موفقيت هر فرد اهميت بسياري دارد، تعيين و انتخاب هدف است. بنابراين در هر مرحله اي از زندگي بايد بدانيد چه مى خواهيد، به كجا بايد برويد و از چه امكاناتي براى رسيدن به هدف بهره ببريد تا بتوانيد بهترين راه رسيدن به هدف را انتخاب كنيد. تا مقصد مشخص نباشد، انتخاب راه و رسيدن به آن هم مقدور نخواهد بود.

زندگي بي هدف نيست

زندگي بي هدف زندگى واقعى نيست. بى هدفى، انسان را به پوچى و سردرگمي مى كشاند. تحقيقات نشان مى دهد بعضى از كسانى كه خودكشى كرده اند زندگى بدون هدف داشته اند. داشتن هدف ، ارزش و دليلي براي ادامه زندگي است.

هر انساني در زندگي خود بايد هدف هايي را تعيين كند. اولين و عمده ترين دليل آن، كه عده اى از مردم موفق نمى شوند، اين است كه نمى دانند چه مى خواهند و گيج و سردرگم شده اند. آنها زمان زيادي را صرف كارهايي مي كنند كه كم ارزش است يا فاقد ارزش هستند و دليل اينكه اين همه وقت صرف مي كنند اين است كه يك زندگي بي هدف دارند و نمي دانند در زندگي دنبال چه مي گردند و بدون هدف به دور خود مى چرخند و در پايان به همان نقطه آغازين برمى گردند و به دنبال هدفى نامعلوم به بيراهه مى روند و تصور مى كنند كه به جلو مى روند.

ويژگي هاي افرادي كه در زندگي بدون هدف هستند:

۱- خيلي زود تسليم مشكلات مي شوند.

۲- هميشه از غير ممكن ها حرف مي زنند.

۳- نمي دانند كه از زندگي چه مي خواهند.

۴- توانايي ها و استعدادهاي خود را باور ندارند.

۵- تمايلي به رشد و پيشرفت ندارند.

۶- تنها به امروز فكر مي كنند و كمتر پيش مي آيد برنامه اي براي فردا داشته باشند.

۷- افرادي كه زندگي بي هدف دارند در مسير تند باد حوادث، خود را مى بازند و تسليم شرايط موجود مى شوند و منتظر مى مانند تا آن عوامل آنها را به هر سمت و سويى بكشاند.

داشتن هدف در زندگي يعني شما بايد به كدام سو حركت كنيد؟ در چه راهي قدم بگذاريد؟ تا كجا پيش برويد؟ در نهايت به كجا برسيد و چه سرنوشتي در انتظار شماست؟ هميشه افرادي كه در زندگي هدف دارند موفق مي شوند زيرا آنها مي دانند به كدام سمت بروند. آنها مانند آهن ربا موفقيت را به سمت خود جذب مي كنند.

زندگي هدفمند

آيا مي دانيد منظور از زندگي هدفمند چيست؟ براي داشتن يك زندگي هدفمند بايد چه كارهايي انجام دهيد؟ چگونه مي ‌توانيد از بي‌ هدفي در زندگي خلاص شويد؟ شما هدف زندگيتان را پيدا كرده ايد؟ قطعاً شما هم براي زندگيتان هدفي داريد، اينطور نيست؟

خداوند تمام عالم هستي را با هدف خلق كرده و در عالم هيچ موجودي نيست كه بي‌ هدف باشد و همه چيز از روي هدف و برنامه ‌ريزي است، خداوند حتي براي ريزترين ذرات، هدف مشخص كرده و تمامي ذرات و موجودات از يك مبدا به سمت يك مقصد مشخص در حال حركت هستند. پس محال است انسان كه اشرف مخلوقات است بي ‌هدف باشد.

اما با اين وجود خيلي از افراد بدون هيچ هدفي زندگي مي كنند و براي آينده خود هدف و برنامه مشخصي ندارند و به قول معروف، زندگي را با «هر چه پيش ‌آيد خوش‌ آيد» سپري مي‌ كنند. واقعيت اين است كه بيشتر مردم هدف زندگي خودشان را نمي دانند. به همين دليل زندگيشان با شانس و تصادف پيش مي رود، به چيزهايي مي رسند كه برايشان اتفاق بيفتد به جاي اينكه خودشان آن اتفاق ها را ايجاد كنند.

بسياري از مردم نمي‌ دانند هدف از زندگي چيست و چه اهدافي را براي خود تعيين كنند و به دنبال آن زندگي هدفمندي را هم سپري نمي ‌كنند. هدف از زندگي ، داشتن يك زندگي هدفمند است. هدف در زندگي آن چيزي است كه با همه وجودتان به آن علاقه‌ مند هستيد و براي رسيدن به آن تمام سعي و تلاش خود را مي ‌كنيد و همه مشكلات را به جان مي ‌خريد تا از لذت و خوشي‌ هاي آن موفقيت بهره ‌مند شويد.

زندگي هدفمند به چه معناست؟

زندگي هدفمند يعني براي زندگي خود هدف هايي را تعيين كنيد و با برنامه ريزي مناسب از تمام نيروي خود براي رسيدن به هدف ها استفاده كنيد. وقتي از زندگي با برنامه ريزي سخن به ميان مي آيد مقصود زندگي هدفمند است. چرا كه اگر زندگي هدفمند نباشد دستخوش شانس و اقبال مي شود.

آيا شما كنترل زندگيتان در دستان خودتان است يا با شانس و اقبال زندگي مي كنيد؟

شما تنها زماني مي توانيد در هر مقام و موقعيت رشد كنيد كه براي انجام هر كار، به جاي تكيه بر شانس با برنامه ريزي و تفكر خلاقانه جلو برويد. شما بايد ياد بگيريد چطور يك زندگي هدفمند داشته باشيد.

زندگي هدفمند موجب از قوه به فعل در آمدن تمامي استعدادها و توانايي هاي شما مي شود.

براي داشتن يك زندگي هدفمند بايد چكار كنيد؟ چگونه هدفمند زندگي كنيم ؟

براي داشتن يك زندگي هدفمند و داراي انگيزه بايد هدف‌ تعيين كنيد و براي رسيدن به هدف بايد يك برنامه مشخص و از پيش تعيين‌ شده اي را طراحي كنيد كه با استفاده از آن :

۱- امكانات و محدوديت‌ هاي خود را بهتر بسنجيد

۲- موانع احتمالي را براي رسيدن به مقصودتان پيش ‌بيني كنيد و از سر راه برداريد

۳- جهت رسيدن به خواسته‌ هايتان زمان را مديريت كنيد

۴- با اولويت ‌بندي ‌كردن اهداف، دستيابي به آنها را براي خود امكان ‌پذير و راحت تر كنيد.

تلاش براي رسيدن به هدف بدون برنامه ريزي مثل رد شدن از رودخانه اي است كه نمي دانيد عمق آن چقدر است و براي عبور از آن به چه امكاناتي نياز داريد.

وقتي شروع مي كنيد سعي كنيد حتي در بخش هاي خيلي كوچك زندگي هدفمند باشيد. تعيين اهداف كوچك و تلاش براي دست يافتن به آن، اتوماتيك وار به زندگيتان هدف مي دهد و زندگي خواهيد داشت كه بسيار پرمفهوم تر خواهد بود و اين باعث مي شود كه به قسمت هاي بزرگتر زندگي برويد و اين هدفمند بودن را در آنجا هم پياده كنيد تاجايي كه كل زندگيتان هدفمند خواهد شد.

تمام مطالعات و تحقيقاتي كه در بهترين دانشگاههاي جهان انجام شده، حاكي از اين است تمام مردان و زناني كه به موفقيت در زندگي دست پيدا كردند ، به دنبال يك زندگي هدفمند بوده اند، در تعيين هدف در زندگيشان اصرار داشتند، مصرانه دنبال اين بودن كه هدف داشته باشند و براي رسيدن به اهداف خود برنامه ريزي مي كردند.

وقتي هدفمند زندگي كنيد، كنترل زندگيتان را در دست خود احساس خواهيد كرد و درنتيجه با انگيزه و بسيار شادتر خواهيد بود.

خانم گالبريس كه از پيشتازان قرن بيست و يكم است، هنگامي كه در هفتاد سالگي با او مصاحبه مي كنند از او مي پرسند: شما با اين كه ۷۰ سالتان است چطور آنقدر شاداب و پر انرژي هستيد؟

ايشان در جواب مي گويند: من هر روز صبح از خدا مي خواهم منو با چالش ها و مشكلات جديدي رو در رو كند، در پايان روز همين قدر كه پنجه در پنجه مشكلات جديد انداختم و از پس آنها برآمدم و حلشان كردم ، خدا رو شكر مي كنم و شاد مي شوم كه به من اين توان را داده كه از پس آنها برآيم.

ايجاد انگيزه

۳۹ بازديد

روشهاي ايجاد انگيزه
انگيزه چيست ؟ تعريف انگيزه، در لغت به معناي علت و دليلي است كه شخصي را به كاري وادار مي كند و در اصطلاح به نيرويي اطلاق مي‏شود كه از درون فرد را به ‏سمت يك هدف سوق مي‏دهد.
چگونگي ايجاد انگيزه

به همين خاطر نيروي اراده عاملي ضروري براي دستيابي به موفقيت است و نااميدي و نبود انگيزه ممكن است شما را از رسيدن به اهدافتان بازدارد.

بسياري از مراجعينم بيان مي كنند كه با وجود مشكلات فراوان زندگي داشتن انگيزه و اميد امري غيرممكن است. به نظر شما اين حرف درست است؟
چگونه در خود انگيزه ايجاد كنيم

آيا واقعا داشتن انگيزه و اميد در زندگي تا به اين حد دشوار است؟ مسلما خير.

انگيزه چيست ؟ داشتن اميد و انگيزه در زندگي چيزي نيست كه ما بدون هيچ تلاش و شانسي بتوانيم آن را بدست بياوريم.

قطعا براي داشتن هر چيزي در زندگي بايد نهايت تلاشمان را بكنيم، بايد راه به دست آوردن آن را آموخت. انگيزه و اميدواري نيز از اين قاعده مستثني نيست.
چگونه انگيزه پيدا كنيم
يكي از نكات مهم كه بايد براي ايجاد و حفظ انگيزه به آن توجه بسياري داشت انجام كارهايي است كه به آن اشتياق و علاقه داريد. اگر در مورد كار و مسيري كه در زندگيتان طي مي كنيد شور و اشتياق فوق‌العاده‌اي داشته باشيد، هميشه براي انجام كارهايتان باانگيزه خواهيد بود و براي انجام مسئوليت‌ها و تكميل وظايفتان هر كاري كه از دستتان برمي‌آيد را انجام خواهيد داد.
چگونه انگيزه داشته باشيم
شما نبايد صبح ها افسرده و بي ميل از خواب بلند شويد. نبايد فردي هميشه خسته و اخمو باشيد و از كارهايي كه در طول روز مي كنيد نفرت داشته باشيد. شما نبايد تمام انرژي خود را صرف تحمل كردن رئيس و ديگر اطرافيانتان بكنيد. شما نبايد هر روز جمله «اين زندگي كردن نيست» را با خود تكرار كنيد.
چگونه با انگيزه شويم
شما بايد خوشحال باشيد كه باز صبح شده است. اشتياق و علاقه تان هر چيزي كه باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژي مي­دهد و با انگيزه بيشتري هدفتان را دنبال كنيد. كاري كه برايتان مثل تفريح و سرگرمي است دوست داريد ساعت ها برايش وقت بگذاريد.
چگونه با انگيزه باشيم و بمانيم ؟
يك بار توماس اديسون گفت: من در تمام عمرم يك روز كاري هم نداشتم، همه اش تفريح و لذت بود. خيلي از انسانهاي موفق هم شبيه او هستند. براي همين اگر دنبال روياهايتان برويد، بقيه چيزها همگي سرجاي خودشان قرار مي گيرند. شايد وقتش رسيده كه بالاخره انتخاب كنيد؟
چگونه با انگيزه زندگي كنيم ؟

بياييد براي لحظه اي به زندگيتان نگاه كنيد. براي داشتن انگيزه در زندگي بايد هدفي را دنبال كنيد كه به آن علاقه مند باشيد شما بايد با علاقه كار كنيد. اگر كار روزمره تان شما را خسته كرده و هيچ علاقه اي به آن نداريد، وقتش است كه دنبال كاري برويد كه دوست داريد.

هيچكس نمي داند تا كي زنده است، پس چرا بايد در زندگي كارهايي را انجام دهيم كه از آن لذت نمي بريم؟
چگونه انگيزه خود را افزايش دهيم
يكي ديگر از راه هاي ايجاد انگيزه براي زندگي در نظر گرفتن موفقيت هاي هر چند كوچك و لذت بردن از آنهاست. يك دفتر تهيه كنيد و تمام موفقيت هاي قبلي زندگيتان، موفقيت هايي كه بعداً به آن دست پيدا مي كنيد و شادي هاي زندگيتان را در آن ثبت كنيد. گاهي وقت بگذاريد و نوشته هايتان را بخوانيد، اين مي تواند منبع انگيزه خوبي براي شما باشد.
چگونه انگيزه خود را حفظ كنيم ؟
هر رويايي كه در سر داريد احتمال اينكه افراد موفق در آن زمينه وجود داشته باشند زياد است. پس به دنبال افرادي باشيد كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نيست بدنبال آن در كتابها، فيلم هاي آموزشي و يا وب سايت هاي شخصي بگرديد و از اشتباهات، شكست ها و پيروزي هاي آنها استفاده كنيد.
چگونه انگيزه خود را تقويت كنيم
اينكه ديگران هم همين راه را رفته باشند و به موفقيت رسيده باشند به شما انگيزه زيادي مي دهد. مثلاً فردي تعريف مي كرد همسرم به بيماري سرطان مبتلا شد. با اينكه در ابتدا از لحاظ روحي ضربه شديد خورد اما بعد از مدتي گفت: «من فلاني را كه قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم مي كنم. او توانست از پس اين بيماري بر بيايد بنابراين من هم مي توانم.» او با اين روش انگيزه و اميد خود را براي مبارزه با بيماري اش چندين برابر كرد.
چگونه انگيزه خود را بالا ببريم
اهميتي ندارد كه چقدر منطقي و روشنفكر باشيد، شما نمي توانيد مدام و پشت سر هم تصميم بگيريد. در اين وضعيت هر چه انتخاب هاي پيش روي شما بيشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشكل تر مي شود و گاهي مغز به دنبال يك راه فرار (در رفتن از زير كار) خواهد گشت چيزي كه آن را بي ميلي براي انجام كار مي دانيد.

ازكجا بفهميم هدف را درست تشخيص داده‏ ايم؟

۲۸ بازديد

2365181

معناى هدف
هدف، يعنى «براى هر كار و فرمان و هر راهى، نقطه‏اى است كه به آن ختم مى‏شود». ژرف نگرى در اين نكته، ما را از خطاهاى بسيارى ايمنى مى‏بخشد. در طول تاريخ بشر، خطاكنندگان به معناىِ صحيح «هدف»، نينديشيده و يا آن را درنيافته‏اند. از اين رو، به غلط آنچه را كه لازمه زندگى و يا از اجزاى حيات دنيايى بشر بوده و در مواردى ايده‏آل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است با هدف براى كل حيات تلقى كرده و براين اساس دچار زيان در زندگى يا شكست‏هاى روحى شده‏اند.
در اين باب، مى‏توان به كسانى اشاره كرد كه بهره‏مندى از لذّت‏ها و شهوت‏ها را هدف دانسته‏اند! به هر حال اين تصوّر نادرست است؛ چرا كه آنچه جزء زندگى است، نمى‏تواند هدف آن باشد. براى چنين افرادى پس از پايان زندگى (حيات دنيوى)، رسيدن به هدف، هيچ تصويرى ندارد. به طور مثال كسانى كه رسيدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته‏اند، علاوه بر آنكه ممكن است در رسيدن به اين مطلوب، ناكام مانده و به دليل احساس شكست، ديد منفى و مأيوسانه‏اى نسبت به زندگى بيابند؛ در صورت موفقيت نيز، پس از پايان زندگى دنيوى، نيل به هدف براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراين بايد «زندگى» و «هدف از آن»، از يكديگر متمايز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، بايد مافوق حيات طبيعى قرار گيريم؛ تا سراغ آن را در حيات طبيعى و شئون آن نگيريم V}براى آگاهى بيشتر: عبداللّه نصرى، تكاپوگر انديشه‏ها (زندگى، آثار و انديشه‏هاى استاد محمدتقى جعفرى)، ص ۲۲۰٫{V.

T}دوم. درستى هدف‏{T
روشن است كه عالمان و انديشمندان، هدف‏هاى متفاوتى براى زندگى ترسيم و ارائه كرده‏اند. امّا اين بدان معنا نيست كه همه اين نظرها و هدف‏ها صحيح بوده و به ديگران درست شناسانده شده است. ضديّت و يا تناقض بسيارى از اين هدف‏ها، نشانگر صحت اين مدعا است.
به عنوان مثال، بيمارى نياز فورى به دارويى خاص دارد. شما مى‏دانيد كه اين دارو تنها در يك داروخانه عرضه مى‏شود؛ ولى آنجا را نمى‏شناسيد. اكنون درمى‏يابيد كه دانستن نام و يافتن نشانى آنجا، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ يعنى، همان قدر كه دانستن اين مشخصات مهم است، يافتن خيابان و نحوه رفتن به آنجا نيز اهميت دارد. بدون شك اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختيار شما قرار گيرد، لطمه‏اى جانسوز و جبران‏ناپذير براى بيمار در پى خواهد داشت.
در اولين قدم كاوش براى يافتن هدف زندگى و راه رسيدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى‏كند كه براى هوشيارى و دقت بيشتر سودمند خواهد بود. اين زنگ به ما چنين مى‏گويد: «تنها يك بار اين راه را خواهى رفت و يك بار زندگى را تجربه خواهى كرد»! اين اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مى‏دارد كه با دقّتى متناسب با اهميت موضوع و موشكافى بسيار، به كاوش بپردازيم و ضريب اطمينان بالايى براى يافته خود، دست و پا كنيم.
پس شناخت هدف زندگى، كار آسانى نيست تا در توان ما يا امثال ما – كه خود براى اولين و آخرين بار از اين راه مى‏گذريم – بگنجد. گويى بايد دستى از آستين غيب برآيد و با انگشت اشاره‏اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنماياند.
خوشبختانه بايد بگوييم: اين دست برآمده و در تعيين هدف و چگونگى رسيدن به آن، كارى كارستان كرده است. خداوند بلندمرتبه، در حالى كه به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى‏داند و هدف زندگى و راه رسيدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى‏آموزد.
او در آيات قرآن، اين حقيقت را بازگفته است كه همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پايان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است: A}«وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»{A؛ V}لقمان (۳۱)، آيه ۲۲٫{V؛ «و فرجام كارها به سوى او است» و A}«إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»{A؛ V}آل عمران (۳)، آيه ۱۰۹٫{V؛ «كارها به سوى خدا بازگردانده مى‏شود».
بر اين اساس هدف، فرجام و آرمانى كه اسلام براى بشر تصوير كرده، فقط «خدا» است و بس و اين غايتى است كه وراى آن هدف برترى تصورپذير نيست. آدمى به سوى خداوند در حركت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن، در سيلان و جريانند و ما چه بخواهيم، چه نخواهيم و چه بدانيم و چه ندانيم، رو به سوى آن هدف و غايت داريم. اين هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلكه محيط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراين هدف از زيستن آدمى در اين دنيا، حركت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است.
خداوند، چگونگى رسيدن به اين هدف و كيفيت اين بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبيين آن را بر دوش پيامبران نهاده است. در واقع در پرتو پيروى از ايشان و عمل به هدايت‏ها و تعاليم آنان، آدمى مى‏تواند به حقيقت انسانيت و قرب حضرت حق دست يازد: A}« … فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ …»{A؛ V}طلاق (۶۵)، آيه ۱۰ و ۱۱٫{V؛ «پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‏ايد! از خدا بترسيد؛ به راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است: پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‏كند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، از تاريكى‏ها به سوى روشنايى بيرون برد».
A}«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً * وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً»{A؛ V}احزاب (۳۳)، آيه ۴۵ و ۴۶٫{V؛ «اى پيامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم و دعوت‏كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناك».
اين عبارات بيانگر اين حقيقت است كه بعثت پيامبران، براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناك، روشنگر راه آدمى در رسيدن به مقصود و هدف زندگى‏اند.
P}چون رسيد اندر سبا اين نور شرق‏{E}غلغلى افتاد در بلقيس و خلق‏{P
P}روح‏هاى مرده جمله پر زدند{E}مردگان از گور تن سر بر زدند{P
P}يكدگر را مژده مى‏دادند، هان‏
{E}تك ندايى مى‏رسد از آسمان‏{P
P}زان ندا دين‏ها همى گردند گبز{E}شاخ و برگ دل همى گردند سبز{P
P}از سليمان آن نفس چون نفخ صور{E}مردگان را وا رهانيد از قبور{P
V}مثنوى معنوى، دفتر ۴، ابيات ۸۳۹ – ۸۴۳٫{V
قرآن كريم، ايمان و عمل صالح را دو ركن اساسى و دو ره توشه مهم، براى رسيدن به هدف حقيقى و اصلى انسان در زندگى مى‏داند: A}«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ»{A؛ V}تين (۹۵)، آيات ۴-۶٫{V؛ «به‏راستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. سپس او را به پست‏ترين پستى بازگردانيديم؛ مگر كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند كه پاداشى بى‏منّت خواهند داشت».
و A}«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»{A؛ V}عصر (۱۰۳)، آيه ۲ و ۳٫{V؛ «در حقيقت انسان دستخوش زيان است؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند».
بنابراين، بر اساس آيات قرآن چند امر روشن مى‏شود:
يكم. هدف برين زندگى، خارج از چند روزه زندگى اين دنيا قرار دارد و در سرانجام آن است، نه در متن آن.
دوم. هدف زندگى، رسيدن و بازگشت به حقيقت اصلى؛ يعنى، خداوند متعال است.
سوم. خداوند، چگونگى و كيفيت رسيدن به اين هدف را، به وسيله پيامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در كنار عقل – كه حجت درونى است و در راه رسيدن به هدف زندگى، ما را به كلياتى رهنمون مى‏كند – انبيا و كتاب‏هاى آسمانى را به منظور راهنمايى و معرفى جزئيات اين راه و مسير، فرستاده است.
چهارم. ايمان و عمل صالح، دو ركن اصلى و مهم براى نيل به هدف حقيقى زندگى تلقى شده است.
از همه اين مطالب روشن مى‏شود كه هدف زندگى براى دانشجو، كارگر، كارمند، پزشك، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در يك كلمه «انسان»، يكسان است و البته هر كس به اندازه ايمان و عمل صالح خود، مى‏تواند به هدف حقيقى زندگى دست يابد.
با اين نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ايمان و عمل صالح، هر چند سخت؛ ولى بسيار لذت بخش است. رو به سوى خدا آوردن، بسيار آرام بخش و آميخته با انس و لطف است و نرسيدن به اين وصال، بسيار جانسوز است؛ چنان كه عبدالرحمان جامى در شرح دو بيت زير از مولانا جلال الدين رومى:
P}بشنو از نى چون حكايت مى‏كند{E}و زجدايى‏ها شكايت مى‏كند{P
P}كز نيستان تا مرا ببريده‏اند{E}در نفيرم مرد و زن ناليده‏اند{P
چنين مى‏سرايد:
P}حبذا روزى كه پيش از روز و شب‏{E}فارغ از اندوه و آزاد از طرب‏{P
P}متحد بوديم با شاه وجود{E}حكم غيريت به كلّى محو بود{P
P}بود اعيانِ جهان بى‏چند و چون‏{E}ز امتياز علمى و عينى مصون‏{P
P}نى به لوح علمشان نقش ثبوت‏{E}نى ز فيض خوان هستى خورده قوت‏{P
P}نى ز حق ممتاز و نى از يكدگر{E}غرقه درياى وحدت سربه‏سر{P
P}ناگهان در جنبش آمد بحر جود{E}جمله را در خود ز خود بى‏خود نمود{P
P}امتياز علمى آمد در ميان‏{E}بى‏نشانى را نشان‏ها شد عيان‏{P
P}واجب و ممكن ز هم ممتاز شد{E}رسم و آيين دويى آغاز شد{P
P}بعد از آن، يك موج ديگر زد محيط
{E}سوى ساحل آمد ارواح بسيط{P
P}موج ديگر زد پديد آمد از آن‏{E}برزخ جامع ميان جسم و جان‏{P
P}پيش آن كز زمره اهل حق است‏{E}نام آن برزخ مثال مطلق است‏{P
P}موج ديگر نيز در كار آمده‏{E}جسم و جسمانى پديدار آمده‏{P
P}جسم هم گرديد طورا بعد طور{E}تا به نوع آخرش افتاده دور{P
P}نوع آخر آدم است و آدمى‏{E}گشته محروم از مقام محرمى‏{P
P}بر مراتب سرنگون كرده عبور{E}پايه پايه ز اصل خويش افتاده دور{P
P}گر نگردد باز مسكين زين سفر{E}نيست از وى هيچ‏كس مهجورتر{P
P}نى كه آغاز حكايت مى‏كند{E}زين جداييها شكايت مى‏كند{P
اميد آنكه خداوند همه انسان‏هاى حقيقت‏جو را در شناخت هدف زندگى و رسيدن به آن، يارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند

هدف زندگي در قرآن

۱۵ بازديد

هدف

هدف در قرآن

اين سخن همواره در ميان ما گفته مي‏شود كه زندگي ارزشمند، هدفدار و هدفمند مي‏باشد و هدفداري به عنوان يك اصل مسلم براي زندگي پذيرفته شده است؛ اما جاي آن هست كه با مراجعه به مهم‏ترين متن مقدس ديني ما اين پرسش هم مطرح شود كه به چه دليل زندگي بايد هدفمند باشد، چه ضرورتي احساس مي‏شود كه انسان داراي زندگي هدفدار باشد؟
آيا شناخت هدف، همچنين شناخت وسايل و ابزاري كه ما را به هدف مي‏رساند، در سرنوشت ما موءثر خواهد بود؟ مي‏گويند: از مهمترين اركان حيات انساني «هدفداري زندگي» است. زندگي بدون هدف، پوچ است و پوچ‏تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
در تعريف هدف، سخنها گفته‏اند؛ بعضي از اين تعريفها عبارتند از:
«هدف، آن چيزي است كه براي رسيدن به آن تلاش و كوشش مي‏شود۱». و نيز گفته‏اند: «هدف، عبارت است از آن حقيقت مطلوب كه اشتياق وصول به آن، محرك انسان است به انجام كارها و انتخاب وسيله‏هايي كه آن حقيقت را قابل وصول مي‏نمايد۲».
«فلسفه حيات» يا «هدف زندگي» از مسائل مهم انسان‏شناسي به شمار مي‏رود و يكي از اساسي‏ترين موضوعات زندگي انسان است. اگر انسان نتواند در يابد كه «هدف از حيات چيست» و پاسخ مناسبي براي اين پرسش نداشته باشد، زندگي را بي معني خواهد يافت. تلاشهاي روزمره زندگي انسان، زماني مفهوم خواهد يافت كه «هدف نهايي از زندگي» روشن باشد.
با اندكي دقت مي‏توان دريافت، هدفي كه ما براي زندگي خود در نظر مي‏گيريم همه زندگي ما را تحت تأثير قرار مي‏دهد، به تعبير ديگر، به زندگي ما «جهت» و «معني» مي‏دهد.
اگر انسانها در زندگي خود روشهاي متفاوتي دارند، به اين دليل است كه هدفهاي مختلفي را دنبال مي‏كنند، هر قدر اين هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگي از ارزش و كيفيت عالي‏تري برخوردار خواهد شد؛ بنابراين، سعادت و كمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهي از «فلسفه حيات» و تلاش بي‏وقفه در راه رسيدن به آن مي‏باشد.
البته انتخاب هدف نهايي به جهان بيني هركس بستگي دارد، اينكه در بين افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم مي‏خورد، معلول جهان بيني‏هاي مختلف و متفاوت است، زيرا جهان‏بيني ريشه اصلي انتخاب هدف زندگي است. بر اين اساس، نتيجه مي‏گيريم كه زندگي از آن جهت بايد هدفمند باشد كه در واقع موضوعي كه هدف زندگي قرار مي‏گيرد، تعيين كننده سرنوشت انسان و شخصيت و منش انساني او مي‏باشد، زيرا چنانكه در تعريف هدف بيان گرديد، هدف، داراي خصوصيتي است كه موجب جلب توجه و گرايش استقلالي انسان مي‏باشد، و در واقع نوع زندگي و منش آدمي و شخصيت او، محصولي از هدف‏هايي است كه در زندگاني انتخاب مي‏كنند، زيرا در هدف نهايي، همه عناصر رواني و مغزي و انگيزه‏هاي حياتي در انتخاب آن هدف، همآهنگ و بسيج مي‏شوند و مي‏خواهند هدف را كه جزء گسيخته‏اي از انسان احساس مي‏شود، به انسان بپيوندد.
موضعگيري در برابر فلسفه حيات و هدف زندگي

در برابر مسأله «فلسفه حيات» مي‏توان مردم را به سه دسته تقسيم كرد:
دسته اول: كساني هستند كه به علت سرگرم شدن به هدفهاي مادي و انس با ظواهر زندگي، به چيزي والاتر از آن نمي‏انديشند، اينان به تعبير قرآن كساني هستند كه به حيات۳ دنيا راضي شده و به آن آرام گرفته‏اند، و رضايت به زندگي موقت سبب شده است كه آنها به طور جدي درباره «هدف نهايي زندگي» نينديشند و در غفلت غوطه‏ور باشند.
دسته دوم، كساني هستند كه هدفهاي مادي و غريزي نتوانسته است آنها را راضي و خشنود سازد و از طرفي هم نتوانسته‏اند به بعد متعالي حيات دست يابند، زيرا آنها هدف نهايي زندگي انسان را در لابلاي زندگي مادي جستجو نموده‏اند؛ اين دسته افراد كه سراب را آب پنداشته و با رسيدن به آن عطش شان بيشتر گشته، به پوچي رسيده‏اند. اينان به تصور اينكه حيات انساني در همين زندگي چند روزه دنيا خلاصه شده و هدفي والاتر از عناصر مادي و غريزي وجود ندارد، آن را پوچ و بي‏ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستي گشوده‏اند. نيهيليستها يا پيروان «فلسفه پوچي» از اين دسته‏اند.
دسته سوم: كساني هستند كه گام فراتر نهاده با بعد متعالي حيات آشنا شده‏اند اينان توانسته‏اند در سايه تحصيل كمال دريچه‏اي از عالم بالا بر روي خود بگشايند و با عظمتهاي معنوي زندگي، آشنا شوند. از اين رو، اين دسته، نه مانند گروه اول با آسودگي خاطر در عالم غفلت و بي‏خبري غنوده‏اند و نه مانند گروه دوم به پوچي رسيده‏اند. آنان با دستيابي به حقايقي كه از ديد ظاهربينان، پنهان و پوشيده است، فلسفه زندگي را در ماوراي مرزهاي ظواهر يافته، از آن سخن گفته‏اند۴، و براي رسيدن به آن از هيچ تلاشي دريغ نمي‏ورزند. قرآن نيز رسيدن به هدف نهايي و موفقيت را به آنان نويد داده و خداوند هم ياري‏شان خواهد كرد.
لزوم تفكيك ميان هدف و وسيله

تفكيك ميان هدف و وسيله، يكي از بزرگترين عوامل زندگي هدفدار است، زيرا با اين تفكيك عظمت و ارزش هدف‏ها معلوم مي‏شود و در صورتي كه انسان خود آشنا و داراي علاقه به خويشتن باشد، بهترين هدف را براي زندگي خود انتخاب مي‏نمايد. اگر تفكيك مزبور صورت نگيرد، زندگي آدمي مانند قطعه كاغذي است كه بدون هدف در تند باد حوادث زندگي به اين سو و آن سو كشيده مي‏شود و چنين انساني وسيله‏اي براي هدف زندگي ديگران مي‏گردد۵٫
«بايد توجه داشت كه هدف‏گيري‏هاي عالي، موقعيت رواني انسان‏ها را گسترده‏تر، بينايي‏شان را تيزتر، اصالت حيات‏شان را در اين دنيا نيرومندتر مي‏گرداند و در نتيجه با اينكه از انسانها هستند، مافوق انسان‏ها مي‏نگرند و ابعاد دروني‏شان باز و بازتر مي‏گردد، و هم اينان به حلقه‏هاي زنجير وراثت و محيط و تاريخ مسلط مي‏شوند.
ما مي‏توانيم صريحاً بگوئيم: «هر هدف عالي كه وارد حوزه موقعيت انساني مي‏گردد، همانند آب زلالي است كه به ريشه درخت نفوذ مي‏كنند و آن را شكوفان و بارور مي‏سازد۶٫»
از اين رو لازم است ميان هدف و وسيله تفكيك صورت گيرد تا انسان دچار خطا نشود و وسيله را به جاي هدف اشتباه نگيرد، و هدف‏هاي زودگذري كه درواقع وسيله‏هاي زندگي نهايي بيش نيستند هدف اعلاي زندگي انتخاب نكند زيرا كسي كه به هدف‏هاي زودگذر دل مي‏بندد و براي دستيابي به آنها تلاش مي‏كند، بايد به خود احتمال شكست بدهد. اما دل بستن به هدف‏هاي جاويدان و متعالي و سعي در راه رسيدن به آنها، بنا به وعده تخلف‏ناپذير قرآن۷ موفقيت را در پي خواهد داشت.
فلسفه حيات در قرآن:

«حيات جاريه معمولي در اين دنيا از نظر قرآن، حياتي ابتدائي است و مرحله پست حيات به شمار مي‏رود، اين مطلب در ۶۹ آيه از قرآن تذكر داده شده و با تعبير الحياه الدنيا كه به معناي حيات ابتدائي مي‏باشد، وارد شده است۸».
آياتي از قرآن كريم به بيان اين حقيقت نيز مي‏پردازد كه حيات معمولي و پست اين دنيا نمي‏تواند آرمان و ايده‏آل نهائي انسان تلقي شود، زيرا اين دنيا در عين جالب بودن حقيقتي است ابتدائي، نه متعالي و نهائي؛ و لذا قرآن از اين گونه حيات تعابيري همچون متاع فريبنده، لهو و بيهوده، بازي، متاع اندك، آرايش فريبا و… دارد كه در سوره‏هاي مختلف و آيات متعدد بيان شده است۹٫
عليرغم جذابيتها و ارزشهاي ظاهري كه در حيات دنيا مشاهده مي‏شود و مي‏تواند وسيله كمال و تعالي انسان نيز باشد نمي‏تواند هدف نهايي زندگي قرار گيرد و لذا انتخاب چنين حياتي به عنوان هدف متعالي زندگي، سراب را آب پنداشتن است و راهي كه به چاه منتهي خواهد شد.
به دليل همين ناچيزبودن حيات دنيا شاعر، راه افراط پيموده و در وصف زندگي دنيا چنين سروده است:
دنيا چو حباب است ولكن چه حباب نه بر سر آب بلكه بر روي سراب
آن هم چه سرابي كه به بينند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
«با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگي نهاده اشك سوزان بر كناره زرين آن فرو مي‏ريزيم، تا آنگاه كه دست مرگ، نقاب از ديدگان ما بردارد، در آن موقع خواهيم فهميد كه اين كاسه حيات از اول خالي بوده و ما جز باده خيال چيزي از آن ننوشيده‏ايم۱۰».
براي آن دسته از انسانها كه «هدف زندگي» را در لابلاي حيات مادي و زودگذر همين دنيا جستجو مي‏كنند و لذت بردن، تجمل پرستي، فزون‏طلبي در اموال، هوسراني و بدست آوردن قدرت را هدف نهايي زندگي مي‏پندارند. قرآن كريم در آيه ۲۰ سوره حديد چنين هشدار مي‏دهد:
«اعلموا انما الحيوه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينكم و تكاثر في الاموال و الا ولاد، كمثل غيث اعجب الكفار بناته ثم يهيج فتراه مصفراً ثم يكون حطاماً و في‏الاخره عذاب شديد و مغفره من‏الله و رضوان و ما الحياه الدنيا الا متاع الغرور. بدانيد زندگي دنيا تنها بازي، و سرگرمي، و تجمل‏پرستي، و تفاخر در ميان شما، و افزون‏طلبي در اموال و فرزندان است».
به اين ترتيب «غفلت»، «سرگرمي»، «تجمل»، «تفاخر» و «تكاثر» دورانهاي پنجگانه عمر آدمي را تشكيل مي‏دهند.
نخست «دوران كودكي» است كه زندگي در هاله‏اي از غفلت و بي‏خبري و لعب و بازي فرو مي‏رود. سپس مرحله «نوجواني» فرا مي‏رسد، و سرگرمي جاي بازي را مي‏گيرد، و در اين مرحله انسان به دنبال مسائلي است كه او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدي دور دارد.
مرحله سوم مرحله «جواني» و شور و عشق و تجمل‏پرستي است از اين مرحله كه بگذرد مرحله چهارم فرا مي‏رسد و احساسات «كسب مقام و فخر» در انسان زنده مي‏شود. و سرانجام به مرحله پنجم مي‏رسد و در اين مرحله به فكر افزايش مال و نفرات و جمع ثروت مي‏افتد.
سپس، قرآن با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگي را در برابر ديدگان انسان‏ها مجسم ساخته، مي‏فرمايد: كمثل غيث اعجب الكفار…. همانند باراني است كه از آسمان نازل مي‏شود، و چنان زمين را زنده مي‏كنند كه گياهانش، زارعان را در شگفتي فرو مي‏برد، سپس خشك مي‏گردد، به گونه‏اي كه آن را زردرنگ مي‏بيني، سپس درهم شكسته و خرد و تبديل به كاه مي‏شود. اينگونه است زندگي ناپايدار دنيا كه شايسته نيست با چنين اوصافي هدف اعلاي زندگي انسان قرار گيرد، بلكه بايد به عنوان مزرعه جهان باقي و مكان آماده شدن براي ورود به حيات حقيقي و ابدي مورد استفاده قرار گيرد۱۱٫
البته سوالي مطرح مي‏شود كه اگر حيات دنيا هدف نيست چرا خداوند آن را آفريده است؟ در پاسخ بايد گفت: خالق حكيم حيات، دنيا را از آن جهت آفريده است كه وسيله رسيدن به هدف متعالي انسان و دست‏يابي به حيات حقيقي و ابدي در جوار رحمت حق باشد نه اينكه اين حيات ناپايدار خود هدف زندگي قرار گيرد.
«ما اگر بخواهيم خود حيات دنيا را هدف قرار دهيم، در منطق قرآن، با اختيار خود، خويشتن را عاشق خلأ محض كرده‏ايم و اما اگر در اين حيات غوطه‏ور نشويم و آن را به عنوان شايسته‏ترين گذرگاه براي حيات واقعي «ألا و ان الدار الآخره لهي الحيوان» تلقي كنيم، در عالي‏ترين هدف كه براي يك «من انساني» قابل تصور است گام خواهيم گذاشت۱۲».
قرآن هدف از زندگي ابتدايي دنيا را دستيابي و رسيدن به حيات طيبه مي‏داند كه همان زندگي حقيقي و جاويد است و براي رسيدن به آن دو چيز را شرط قرار مي‏دهد: يكي ايمان و ديگري عمل صالح. در سوره نحن آيه ۹۷ مي‏فرمايد:
«من عمل صالحاً من ذكرا و انثي و هو مومن فلنحيينه حياهً طيبه ولنجزينهم احدهم باحسن ما كانوا يعملون هر كس از مرد و زن عمل شايسته كنند و موءمن باشد. او را زندگي نيكو دهيم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مي‏كرده‏اند مي‏دهيم».
در جمله «فلنحيينه حياهً طيبهً» حيات، به معناي جان انداختن در چيزي و افاضه حيات به آن است، پس اين جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اينكه خداي تعالي موءمني را كه عمل صالح كند به حيات جديدي غير از آن حياتي كه به ديگران نيز داده‏اند زنده مي‏كند و مقصود اين نيست كه حياتش را تغيير مي‏دهد بلكه مرتبه عالي‏تري از حيات را – كه از كيفيت بهتري برخوردار است – به او عنايت مي‏كند اين چنين انساني در نقش خود نقد و كمال و قوت و عزت و لذت و سروري را درك مي‏كند كه نمي‏توان اندازه‏اش را معين كرد و نمي‏توان گفت كه چگونه است، و چرا چنين نباشد، حال آنكه متفرق در حياتي دائمي و زوال‏ناپذير، و نعمتي باقي و فناناپذير، و لذتي خالص از الم و كدورت و خير و سعادتي غيرشوب به شقاوت است. اين آثار زندگي، جز، بر زندگي حقيقي مترتب نمي‏شود، و زندگي مجازي بويي از آن ندارد؛ خداوند اين آثار را بر حياتي مترتب كرده كه آن را مختص به مردم باايمان و داراي عمل صالح دانسته، حياتي كه حقيقي و واقعي و جديد است، كه خدا آن را به كساني كه سزاوارند افاضه مي‏فرمايد۱۳» البته در آيات قرآن، اهداف متعددي براي آفرينش انسان مطرح شده است كه مي‏توان آنها را به سه دسته تقسيم كرد۱۴:
۱ – هدف مقدماتي (كوتاه مدت):

مقصود از آن، فراهم شدن زمينه‏هاي مادي و اجتماعي و تحقق شناختهاي لازم براي انتخاب آزادانه راه و رسم زندگي براي انسان و استمرار حيات است. از جمله اين اهداف مي‏توان به آباداني زمين و دستيابي به توسعه مادي و اقتصادي اشاره كرد. چنان كه در سوره هود آيه ۶۰ مي‏فرمايد:
«و الي ثمود اخاهم صالحاً قال يا قوم اعبدواالله ما لكم من اله غيره هو انشأكم من الارض و استعمركم فيها…. براي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم صالح گفت: اي مردم! خدا را عبادت كنيد كه معبودي غير از او نداريد. او شما را از زمين آفريد و آبادي آن را از شما خواسته است».
اين كه خداوند انسان را به آبادكردن زمين وا مي‏دارد و عمران آن را از او مي‏خواهد، به اين معنا نيست كه هدف نهائي همين باشد، بلكه بهره‏وري از زمين براي بقاي انسان و استمرار حيات مادي، لازم و ضروري است و ادامه زندگي نيز مقدمه رسيدن به هدف والاتري است كه انسان و استمرار حيات به تدريج بايد به سوي آن هدف در حركت باشد و سرانجام به آن برسد.
۲ – هدف مياني (متوسط)

بدون هدفهاي ميان مدتي كه در قرآن براي زندگي انسان بيان شده است رسيدن به هدف نهايي ممكن نخواهد بود. دو نمونه از اين اهداف را «آزمايش بندگان» و «عبادت خدا» مي‏توان نام برد.
الف – آزمايش:

«الذي خلق الموت والحياه ليبلوكم ايكم احسن عملا…. خدايي كه مرگ و زندگي را آفريد تا بيازمايد شما را كه كدام يك نيكوكار مي‏شويد. (ملك/۲)».
منظور از آزمايش خداوند نوعي پرورش است، به اين معني كه انسانها را به ميدان عمل مي‏كشد تا ورزيده و آزموده و پاك و پاكيزه شوند ولايق قرب خدا گردند۱۵٫
ب – عبادت

در آيه ۵۶ سوره ذاريات يكي ديگر از هدفهاي مياني را عبادت ذكر مي‏كند و مي‏فرمايد:
«ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون» جن و انس را نيافريدم مگر اينكه مرا عبادت كنند ( و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند)
اغلب گمان مي‏كنند مقصود از عبادت، همان حركات و ورد و ذكرهاي خشك است كه بر اثر عادت انجام مي‏شود يا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب مي‏آورند اما بايد توجه داشت كه عبادت مفهوم بسيار گسترده‏اي دارد و براي آن يك معيار كلي بيان شده است كه، «آنچه براي خدا انجام مي‏گيرد عبادت است»؛ و لذا «عبوديت، اطاعت بي‏قيد و شرط و فرمانبرداري در تمام زمينه‏هاست، و بالاخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي يعني كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غير او است فراموش كند حتي خويشتن را۱۶».
۳ – تقرب به خدا، هدف نهائي

مقصود از هدف نهايي چيزي است كه بقيه كارها براي رسيدن به آن انجام مي‏گيرد. از ديدگاه قرآن هدف نهايي زندگي، تقرب به خداوند است و هيچ هدفي متعالي‏تر از آن وجود ندارد؛ زيرا تقرب به خداوند رسيدن همه كمالات، زيبايي‏ها، لذت‏ها و سعادت ابدي است و اين تقرب همراه با چشيدن طعم حيات طيبه و پايدار و فناناپذير در جوار رحمت حق است و اينكه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بيان مي‏كند از آن جهت است كه عبادت – طبق مفهومي كه بيان كرديم – رابطه انسان را با خدا محكم ساخته، زندگي او را خدا محور مي‏سازد و چنين زندگي موجب تقرب انسان به خدا مي‏شود.
پس خود عبادت، هدف نهايي نيست، بلكه عبادت يك هدف متوسط و مياني است. ما را به هدف والاتر و كاملتري مي‏رساند كه منظور، همان تقرب به خدا و رسيدن به درجه تعالي و كمال باشد.
قرآن اسباب تقرب و نزديك شدن را زيادي ثروت و كثرت فرزندان نمي‏داند بلكه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرايط نزديكي به خدا بيان مي‏كند دو چيز است: ايمان و عمل صالح.
در آيه ۳۷ سوره سبأ اين مطلب چنين بيان مي‏شود:
«وما اموالكم ولا اولادكم بالتي تقربكم عندنا زلفي الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزديك نمي‏كند مگر آنان كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
ايمان به خدا و عمل صالح، زندگي انسان را خدامحور مي‏كند و آن زندگي كه محور اصلي آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب كمال و تقرب به خداوند مي‏باشد، همان گونه كه قرآن در اين آيه ايمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفي مي‏كند. در آيه ۹۷ سوره نحل اين دو چيز را زمينه رسيدن به حيات طيبه مي‏داند و نيز در سوره عصر، اين دو را مايه نجات انسان از خسران عظيم بيان مي‏دارد. مي‏شود چنين نتيجه گرفت كه نجات انسان از خسروان عظيم و رسيدن به حيات طيبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتيجه ايمان به خدا و عمل صالح مي‏باشد كه لازم است سرلوحه زندگي انسان قرار گيرد.

تعريف هدف?

۱۴ بازديد

Target

تعريف هدف

امروز با يكي از دوستان قديمي درباره زندگي كردن بحث مي كردم . گرچه اين بحث فايده اي نداشت اما خوب باعث شد امشب كمي در باره هدف فكر كنم و بنويسم .
هركسي در اين كره خاكي براي هدفي زنده است زيرا هدف دليل زندگي است . اما خوب عده اي زندگي نمي كنند زيرا زندگي كردن را هدفي براي خود مي پندارند. حرف من با كساني است كه پاسخ هدف شما چيست را با جواب ..داشتن يك زندگي راحت .. پاسخ مي دهند .
زندگي كردن هدف نيست! بلكه هدف زندگي را مي سازد. اين همان حرفي است كه من بارها به ديگران مي زنم و در باره اين موضوع بارها با يكديگر بحث مي كنيم و هر بار به نتيجه نمي رسيم زيرا اين دسته از انسانها انسانهائي هستنتد كه دليلي براي زندگي كردن ندارند . و به عبارتي زندگي مي كنند تا بميرند. اما به خيال خود داراي هدف هستند.
هدف چيست و داشتن آن چه ضرورتي دارد؟
يك هدف چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟ آيا هدف بايد كمي باشد يا كيفي؟ چگونه مي‌توان هدفي را انتخاب كرد؟ بعد از آن‌كه هدف خود را انتخاب كرديم، در ارتباط با آن لازم است چه كاري انجام دهيم؟ و …
در يك تعريف، هدف وضعيتي است كه مي‌خواهيم در آينده داشته باشيم. اگر خود نتوانيم وضعيت‌مان را در آينده تعيين كنيم،‌ ناچار محيط پيرامون‌مان، وضعيت را به ما تحميل مي‌كند. آنچه كه محيط بر ما حكم مي‌كند چه بسا با ما سازگاري نداشته باشد. پس چه بهتر كه خود، هدف مطلوب‌مان را معلوم كنيم و به سمتش در حركت باشيم.
انتخاب هدف، يكي از ضرورت‌هاي زندگي است كه اگر آگاهانه انجام نشود، نا‌آگاهانه صورت خواهد گرفت. يكي از ضرورت‌هاي انتخاب هدف، اين است كه تمركز ذهني را به همراه خواهد داشت. داشتن ذهني متمركز، يكي از شرط‌هاي لازم براي موفقيت است. يك ذهن متمركز قدرت تفكر و خلاقيت دارد و پر از انرژي است، بنابراين مي‌تواند در مسايل كنكاش كند و اعماق آنها را ببيند. نقطه روبروي ذهن متمركز، يك ذهن آشفته است. با يك ذهن آشفته نمي‌توانيم كاري از پيش ببريم و تمام انرژي‌مان صرف كارهاي بيهوده مي‌شود. دلايل عدم موفقيت با يك ذهن آشفته به قرار زير است:
۱) يك ذهن آشفته، لبريز از ايده‌هاي گوناگون است كه ممكن است با يكديگر متضاد باشند. بنابراين پرداختن به يك ايده، ديگري را خنثي مي‌كند و هر دست‌آورد، دست‌آورد ديگري را از بين مي‌برد.

۲) دريك ذهن آشفته، يك خط فكري به صورت ممتد جريان ندارد. يك فكر مي‌آيد و بعد توسط فكري ديگر قطع مي‌شود و پس از مدتي كه شخص از مسير اصلي فكري خود، منحرف شد، به ياد مي‌آورد و مجدداً ذهنش را روي موضوع متمركز مي‌كند. براي رسيدن به گنج، لازم است كه زمين را تا رسيدن به آن حفر كنيم. كسي كه ذهني آشفته دارد همانند جوينده‌اي است كه پس از كندن چند وجب از خاك، نقطه ديگري نظرش را جلب كرده و جهت كندن آنجا، از كارش دست مي‌كشد.

۳) در يك ذهن آشفته، ارزش‌ها مرتب عوض مي‌شوند؛ زيرا حاصل تجربه و فراست نبوده‌اند. شخص با يك ايده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش مي‌پذيرد. سپس با ايده ديگري روبرو مي‌شود و آن را به عنوان ارزش جديد مي‌پذيرد.

۴) در يك ذهن آشفته، شخص نمي‌تواند از كارهايش دفاع كند؛ زيرا آنها را با معيار و دليل محكم و روشن، انتخاب نكرده است.

۵) كسي كه يك ذهن آشفته دارد، ثبات شخصيت ندارد؛ بنابر اين محيط بر او تأثير مي‌گذارد. با از دست دادن يك چيز كوچك ناراحت و اندوهگين مي‌شود و با به دست آوردن يك چيز كوچك غرق شادي مي‌شود. هيجاني است و احساساتش كاذب مي‌باشد.

۶) از يك ذهن آشفته، عمل نمي‌بينيم بلكه يك‌سري ايده است كه معمولاً تا عملي‌شدن فاصله زيادي دارند و امكان رسيدن به آنها نيست.

۷) كسي كه ذهني آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده، نيازمند ثبات است. تا زماني به عهد خود پايبند مي‌مانيم كه اصل آن را پذيرفته باشيم و آن اصل، برايمان مهم و با ارزش باشد. وقتي كه شخص، قدرت ثبات را از دست داد، ديگر نمي‌تواند برسر عهد خود باقي بماند.

۸) كسي كه داراي ذهني آشفته است، توان تصميم‌گيري ندارد و دائماً از محيط و ديگران تأثيرپذير است و در برابر آنچه به او عرضه مي‌شود از جمله تبليغات، مغلوبه است.

۹) يك ذهن مشوش، نمي‌تواند انرژي‌هايش را حفظ كند بنابراين زود خسته مي‌شود و با رسيدن به اولين نتايج و محصولات دست از كار مي‌كشد و يا اين‌كه نمي‌تواند خطاهاي كار خود را پيدا كند، بنابراين دائماً اين خطاها را تكرار مي‌كند.

۱۰) كسي كه داراي ذهني آشفته است، در برابر مسايل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست مي‌دهد.

حال كه با ضرورت هدف آشنا شديم، كمي هم درباره ويژگي‌هاي آن صحبت كنيم. اولين مطلبي كه خوب است در اين باره بدانيم، اين است كه هدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو يعني رسيدن به چيزي كه آن را نداريم ولي هدف يعني آشكار كردن آنچه كه داريم ولي هنوز ناپيداست. معمولاً هدف با آرزو اشتباه ‌گرفته مي‌شود. آرزو، ما را از واقعيت دور مي‌كند و به توهم مي‌كشاند و ذهن را اسير و آشفته خود مي‌كند بنابراين بهتر است كه از آن اجتناب شود.

هر كدام از ما گنج‌هاي بي‌شماري در درونش دارد كه لازم است كه اين گنج‌ها را استخراج و آشكار كند؛ گنج‌هايي همچون دانايي، مهرباني، آرامش، اقتدار، پاكي، اخلاق نيكوجتما، حياء و … . اين گنج‌ها كه همگي حالتي كيفي دارند، مي‌توانند با توجه شرايطي كه در آن آشكار مي‌شوند، تبديل به نتايج و ثمرات عيني ‌شوند. براي مثال، آن‌كس كه دانايي خويش را آشكار ‌كند، معلمي خواهد شد كه تعاليمي را ارائه مي‌دهد و شاگرداني را تربيت مي‌كند تا اين تعاليم را پاسداري كنند؛ آن‌كس كه اقتدار خويش را آشكار كند، رهبري خواهد شد كه يارانش را در راه رسيدن به هدف‌شان ياري مي‌كند و به همين ترتيب همه گنج‌ها، دست‌آوردهاي عيني و ملموس خواهند داشت.

تحقق يك هدف، فرايندي است كه در آن كيفيتي تبديل به كميت(هايي) مي‌شود. اين فرايند چهار مرحله دارد كه عبارتند از : قصد، مأموريت، افق حركتي و برنامه. هركدام از اين مراحل، ويژگي‌هايي دارند و پرداختن به آنها شرايطي دارد.
زندگي شيرين و لذت پخش حق تمامي موجودات زنده است . اگر تا امروز احساس مي كرديد هدف زندگي شما داشتن يك زندگي شيرين است اشتباه مي كرديد ، شما هنوز هدفي در زندگي نداريد …

راه و رسم درست انتخاب كردن

۱۴ بازديد

1355520014519112380915011623322515132231189

راه و رسم درست انتخاب كردن

تصميم‌گيري فرآيندي است كه بخش مهمي از زندگي ما را تشكيل مي‌دهد و نقش مهم و برجسته‌اي در سرنوشت هر انسان دارد. افراد همواره در موقعيت‌هاي مختلف زندگي ناگزير به انتخاب هستند. از امور كوچك و جزيي گرفته تا مسايلي بزرگ و با اهميت. برخي از تصميم‌گيري‌ها بسيار ساده است و ما چندان توجهي به آنها نمي‌كنيم اما در مقابل مسايلي در زندگي وجود دارند نظير انتخاب همسر، شغل، رشته تحصيلي، محل سكونت و از اين قبيل كه اقدام به تصميم‌گيري در مورد هريك از آنها، به يك پروسه طولاني‌مدت نيازمند است. اين تصميم‌گيري‌ها به لحاظ نقشي كه در آينده و سرنوشت فرد دارد، اهميت دارد و چه‌بسا تعلل در شناخت راه‌هاي تصميم‌گيري بهتر، عواقب جبران‌ناپذيري را براي فرد به بار مي‌آورد.

امروزه از تصميم‌گيري به‌عنوان يكي از مهارت‌هاي زندگي كه هر فرد بايد نسبت به آن آگاهي داشته باشد ياد مي‌كنند. چرا كه فرد هر روزه، پيوسته در معرض انتخاب و تصميم‌گيري است و اشخاص بايد در يادگيري درست اين مهارت بكوشند تا در مورد زندگي خويش تصميمات اصولي و درستي بگيرند؛ به خصوص هنگام مواجهه با موقعيت‌هايي كه تصميم‌گيري‌هاي خطرناك را به همراه دارد. مانند مواجه‌شدن با درخواست دوستان جهت استفاده از مواد مخدر براي نخستين‌بار كه ممكن است شخص استفاده از مواد مخدر را انتخاب كند. بنابراين يادگيري اين مهارت مي‌تواند نتايج سودمندي را براي افراد به ارمغان آورد و باعث شود كه اشخاص انتخاب‌هاي مختلف را در مورد فعاليت‌هاي خويش دقيقا ارزيابي كنند و به‌طور فعالانه تصميم بگيرند و بر تاثيرات تصميمات خود آگاه باشند. دكتر محسن فرمهيني فراهاني، دكتراي فلسفه تعليم و تربيت و مدرس دانشگاه، تعريفي جامع از تصميم‌گيري ارايه داده است: «انتخابي كه در رويارويي با چالش‌ها از ميان گزينه‌هاي مختلف، با دقت و مآل‌انديش صورت مي‌گيرد.» حرف‌هاي ايشان را در اين مورد بخوانيد.

● عوامل تاثيرگذار در تصميم‌گيري

نوع مشكل، نقش اساسي در تصميم‌گيري دارد. مشكلات كوچك‌تر معمولا راحت‌تر حل مي‌شود. چون تصميم‌گيري در مورد آنها آسان‌تر است اما مشكلات پيچيده‌تر به لحاظ نيازي كه به اطلاعات تخصصي دارند و بعدهاي مختلفي از زندگي فرد را در بردارد با روند كند تصميم‌گيري مواجه مي‌شوند. دكتر فراهاني معتقد است: «تصميماتي كه انسان‌ها مي‌گيرند از عوامل گوناگوني متاثرند كه تعدادي از آنها مربوط به خود شخص است. مانند احساسات، هيجانات، آگاهي، اطلاعات، ادراكات و ارزش‌هاي موردقبول ما و برخي نيز از خارج بر ما تاثير مي‌گذارند كه شامل زمان، دوستان، آرزوهاي والدين، بخت و اقبال، رسانه‌ها، مذهب، تبليغات، فرهنگ و بالاخره شرايط اجتماعي جاري هستند.»

● رابطه تصميم‌گيري با احساسات

«باتوجه به اينكه گاهي احساسات مانع از تصميم‌گيري صحيح مي‌شود و در برخي اوقات ما انسان‌ها بي‌نهايت احساسي مي‌شويم، بسيار مشكل است كه بتوانيم يك تصميم چندجانبه بگيريم و اين آگاهي‌هاي تصميم‌گيرنده است كه در اين فرآيند تاثيرگذار است؛ چرا كه مي‌تواند تا حدي از بروز احساسات جلوگيري كند. البته سطح آگاهي و نوع ارزش‌ها از شخصي به شخصي ديگر متفاوت است .همچنين ادراكات نيز به‌عنوان يك عامل تاثيرگذار در تصميمات به شمار مي‌رود كه شامل تعصبات و تعابير شخصي از يك موقعيت هستند كه ممكن است آن چيزي كه براي يك شخص جذاب و دلربا به‌نظر مي‌رسد، براي فرد ديگري جذابيتي نداشته باشد.»

● خصوصيات يك تصميم‌گيري موثر

«اشخاص مبتكر، ارزش‌ها را بررسي و براساس آنها تصميم‌گيري مي‌كنند و تفاوت آنها با افراد منفعل اين است كه اين دسته افراد اجازه مي‌دهند كه مقتضيات، شرايط و محيط مسووليت‌هاي آنان را كنترل كند و احساس نمي‌كنند كه بايد تصميمات‌شان را خودشان كنترل كنند و گاهي اوقات به اموري مانند قضا و قدر تمسك مي‌جويند؛ از آنجايي كه در تصميم‌گيري هر تلاشي در جهت انتخاب‌كردن، بهترين گزينه است، گاهي اوقات راه‌حل كاملي وجود ندارد بنابراين تصميم‌گيرنده بايد انعطاف‌پذير باشد» وي مي‌افزايد: «توانايي پذيرفتن مسووليت‌ها پيامد يك تصميم‌گيري شخصي براي تصميم‌گيرنده ضروري است و اشخاص بايد اهميت عواقب تصميم‌گيري را بدانند چرا كه بايد تصميمي اتخاذ كنند كه نتيجه آن واقعا اهميت دارد. بايد متذكر شد كه توانايي تمركزكردن براي يك تصميم‌گيرنده بسيار مهم است. بعضي از اشخاص آنقدر در تصميمات غيرمنطقي و بي‌اهميت غرق مي‌شوند كه فعاليت روزانه‌شان را براي تصميماتي كه داراي اولويت و اهميت بيشتري هستند به تاخير مي‌اندازند.»

● ابزار تصميم‌‌گيري صحيح

 

۱)‌ ارزيابي اوليه: تصميم‌‌گيري با مرحله ارزيابي شروع مي‌شود و در طي اين مرحله اطلاعات درخور جمع‌آوري مي‌شود. بدون داشتن اطلاعات. اتخاذ تصميم درست كاري بس دشوار است و باعث مي‌شود كه فرد راه را به خطا برود بنابراين براي مسايل و مشكلات بزرگ در درجه اول فرد بايد اطلاعات راجع به مساله يا مشكل يا موقعيت را از منابع ممكن و در دسترس انتخاب كند كه اين ارزيابي مي‌تواند از طريق كتاب، موسسات مشاوره، دوستان، والدين و تجربيات اشخاص خبره و كاركشته باشند.

۲) تحليل: در مرحله تحليل، تصميم‌گيرنده بايد ضرورت گرفتن يك تصميم را نشان بدهد. يعني از خود بپرسد كه چرا چنين تصميمي گرفته است؛ چرا كه گاهي اوقات تصميم‌گيري واجب نيست و اوضاع خود به خود بهبود مي‌يابد و ممكن است كه يك انتخاب هيچ سودي نداشته باشد. تصميم‌گيرنده در هنگام تجزيه و تحليل براي گرفتن يك تصميم بايد راه‌حل‌هاي متعددي را در نظر بگيرد و حتي راه‌حل ايجاد كند. همچنين شرايط مطلوب و نامطلوب را نيز بايد در نظر آورد. به‌عنوان مثال در زمينه انتخاب همسر، فرد بايد گزينه‌هاي فرهنگ، اعتقادات، ارزش‌ها، باورها حتي عقايد مذهبي فرد مقابل را تحليل كند. علاوه بر آن تصميم‌گيرنده احتمالات و ريسك شخصي را نيز بايد در نظر گيرد كه شايد به پيامدهاي ناخوشايندي منتهي شود.

۳) شناسايي پيامدها: اولين گام در يك سفر اين است كه بدانيد به كجا مي‌خواهيد برويد. هميشه مهم است كه در تصميم‌گيري مقصد مطلوب يا هدف به طور شفاف شناسايي شود. در نظر گرفتن نتيجه، هميشه شما را در انتخاب‌هايتان راهنمايي مي‌كند و جهت تصميم‌تان را به شما نشان مي‌دهد. هر فردي بايد پيامدهاي مثبت و منفي هر انتخاب را در نظر داشته باشد و از پيامدهاي منفي آن چشم‌پوشي نكند. افراد بايد خود تصميم بگيرند و بياموزند كه با عواقب آن زندگي كنند.

اغلب مردم آن چيزي را كه واقعا اهميت دارد فداي رسيدن به چيزي مي‌كنند كه اهميت حقيقي ندارد. آگاهي از پيامدهاي نهايي هر انتخاب گاهي اوقات افراد را به موقع مطلع مي‌كند تا تصميمات نادرست خود را بلافاصله تغيير دهند و تصميمات صحيحي اتخاذ كنند.

۴) نقشه: اين نقشه مختص فرد تصميم‌گيرنده است كه بايد بهترين راه‌حل‌ها يا تركيبي از راه‌حل‌هاي مرتبط با هم را در نظر بگيرد. اولويت‌ها را انتخاب كند تا به نتيجه مطلوب برسد. اگر اجازه بدهيم كه ديگران راه‌حل‌ها را به ما نشان بدهند مهارت تصميم‌گيري ما رشد نمي‌كند.

۵) به‌كارگيري: در اين مرحله، شخص تصميماتي را كه اتخاذ كرده به اجرا مي‌گذارد.

۶)‌ ارزيابي نهايي: نتايج يك تصميم بايد ارزيابي شود كه آيا كفه فوايد سنگين‌تر از مضرات است يا نه. در اين مرحله است كه تمامي راه‌حل‌ها و نتايج نشان داده و بررسي مي‌شود تا مشخص شود كه كدام انتخاب بهترين انتخاب خواهد بود (براي دفعات بعد) .

● خطاهاي تصميم‌گيري

حتي اگر فرد همه مراحل را به طور صحيح طي كند و از تجارب اشخاص ديگر كمك گيرد و وضعيت را تحليل كند و حتي پيامدهاي مثبت و منفي را در نظر بگيرد باز هم آن تصميم ممكن است به شكست منجر شود. دكتر فراهاني دلايل شكست يك تصميم را تعصبات، كم‌توجهي و عدم صبر مي‌داند.

الف) تعصبات: در طي فرآيند تصميم‌گيري، تعصبات مي‌تواند در مراحل مختلفي ظاهر شود. برخي از افراد در تصميم‌گيري‌هايشان ذهن بسته‌اي دارند. ديدگاه‌هاي ديگران را در نظر نمي‌گيرند و معمولا به تنهايي تصميم مي‌گيرند و از پذيرفتن اطلاعاتي كه مخالف ديدگاه‌هاي شخصي‌شان است، امتناع مي‌كنند. بنابراين اطلاعات در فرآيند تصميم‌گيري كنار گذاشته مي‌شود. از طرف ديگر، برخي از مردم در برابر تغييرات مقاومت مي‌كنند بدين معني كه دوست دارند وضعيت به همان صورت سابق باقي بماند. به عنوان مثال، يك فرد مي‌داند كه با نامزدش تفاهم اخلاقي ندارد و ممكن است زندگي با وي در زير يك سقف بعد از مدتي منجر به جدايي شود اما تلاش مي‌كند و از خود مقاومت نشان مي‌دهد تا وضعيت اكنونش را تغيير ندهد.

ب) در نظر نگرفتن تمامي شرايط:در نظر نگرفتن تمامي شرايط و وضعيت‌ها و كوتاهي در آن نيز مي‌تواند علت اشتباه‌ها در تصميم‌گيري باشد. تصميمات مي‌تواند براساس اطلاعات نادرست اتخاذ شود. گاهي اوقات تصميم‌گيرنده نمي‌تواند مساله را به طور شفاف براي خود تعريف كند و ممكن است به جاي حل مشكل اصلي به حل مسايل ناشناخته‌اي بپردازد. همچنين شكست در تصميم‌گيري مي‌تواند به اطلاعات غلط و نادرست مرتبط باشد يا اهداف تصميم‌گيرنده خيالي و واهي باشد يا اينكه نتواند مشكلات را به ترتيب اهميت اولويت‌بندي كند يا به اقدامات خطرآميز آگاه نباشد.

ج) ناشكيبايي: متاسفانه ناشكيبايي يكي از عوامل عمده‌اي است كه تصميم به شكست منجر مي‌شود. بيشتر مسايل و مشكلات مي‌توانند بيش از يك راه‌حل داشته باشند اما اگر تصميم‌گيرنده اولين راه‌حلي را كه به ذهنش مي‌رسد سريعا انتخاب كند، ممكن است آن تصميم، بهترين انتخاب او نباشد. در آخر اين نكته را بايد بپذيريم كه مسووليت‌پذيري در قبال پيامدهاي يك تصميم برعهده تصميم‌‌گيرنده است و فرد بايد از يك روش منطقي براي تصميم‌گيري استفاده كند و به ياد داشته باشد كه در اكثر انتخاب‌هاي پيش‌روي ما انتخاب كامل و بدون عيب و نقصي وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتيازاتي است كه ديگر انتخاب‌ها مي‌توانستند داشته باشند. به عبارتي تصميم‌گيري بايد براساس بيشترين امتياز و كمترين احتمال شكست انجام گيرد.